همیشه بعد از تـاریکی، نور هست. باید در تاریکی به راه ادامه دهید، تا به نور برسید. درست مثل حرکت قطار، در یک تونل تاریک
اگر بترسید و بیرون بپرید، وسط راه و در تـاریکی، می مانید. باید در قطار بمانید، و مسیر را تا آخـر، طی کنید.
روشنایی منتظر شماست
صبر داشته باشید. در تاریکی نپرید.
مردم به دنبال معجزه هستند،
اما در بیشتر اوقات تعریفی که از معجزه دارند،
درست نیست.
معجزه است اگر بتوانی
با کلامت، جنگی را خاموش کنی
و صلح را برقرار.
در جاییکه نتوانی کمک کنی، با نگاهت مهربانی را توسعه دهی.
ببخشی، در جاییکه میتوانی انتقام بگیری
رنج دیگران، رنج تو باشد.
در دم و بازدم هایت، خدا حضور داشته باشد
به جای اینکه همه مردم دنیا را تغییر دهی،
خودت را تغییر بدهی.
برای موفقیت دیگران دعا کنی.
خانه ات محلی برای آرامش باشد.
اینها معجزه است
معجزه است انسان بودن
وقتی برای کسی از ته قلب آرزوی موفقیت شادی و سلامتی می کنید،
امواج نامرئی تفکرات و انرژی شما تشخیص نمی دهد
که این آرزو متوجه دیگریست. این موج نیک خواهی ابتدا
خود شما را سرشار از ماهیت خویش می کند
در حالت دعا تمامی قوای معنوی، سلول های مغز و حتی سیستم عصبی،
زیر بارش این ذرات بهشتی قرار می گیرند که خود شما آن را تولید کردید.
اگر از کسی بیزار و متنفر باشید نیز ذرات و امواج کسالت و تنفر،
نخست بر خود شما میبارد و سپس در ضمیرتان رسوب میکند.
با توجه به این واقعیت، ضمیر ناخودآگاه کسی که دعا و نفرین می کند،
نمیتواند تشخیص دهد که این محصولات شفا بخش و یا مسموم کننده
متعلق به فرد دیگریست و باید به سوی او صادر شود بلکه در این شرایط،
ضمیر ناخودآگاه، آن محصولات را ابتدا خودش جذب می کند.
همیشه به یاد داشته باشید آبی که در رودخانه جاریست،
نخست بستر خود را تر و سرشار از ذات خویش میکند
و در نهایت به دریا میرسد
👤 فلورانس اسکاولشین
باید چیزی نمیپرسیدیم، باید چیزی نمیدانستیم،
باید چیزی نمیفهمیدیم...
این "فهمیدن" بود که درد داشت و
این ما بودیم که درمانی نداشتیم.
در جهان بسیار چیزها هست که آنها را ندانی،
آسودهتری
بسیار حرفها هست که آنها را نشنوی،
آرامتری
و بسیار تعابیر هست که آنها را بلد نباشی،
با آدمها رابطهی خوبتری داری.
برای کودکان بیخواب این خیابان
فانوس روشنی از رویای نان و ترانه بیاورد!
قرار بود یکی از میان شما
برای آخرین کارتنخواب این جهان
گوشهی لحافی لبریز از تنفس و بوسه بیاورد!
قرار بود یکی از میان شما
بالای گنبد خضرا برود
برود برای ستارگان این شب خسته دعا کند!
پس چه شد چراغ آن همه قرار و
عطر آن همه نان و
خواب آن همه لحاف؟!
من به مردم خواهم گفت
زورم به این همه تزویر مکرر نمیرسد
حالا سالهاست که
شناسنامههای ما را موش خورده است
«فرهاد» مرده است
و «جمعه»
نام مستعار همه هفتههای ماست...
من تو را تحسین میکنم که تلاش میکنی، که خودت را باور داری
و برای خواستههات میجنگی.
من تو را تحسین میکنم که توانمندی و مهمتر از هرچیزی، پشتکار داری,
که لبریز جسارتِ خواستنی و سرشار از شهامتِ توانستن...
من تو را تحسین میکنم که هیچ زمانی بیهدف نیستی،
که از پوچی و اضمحلال بیزاری، که رویاهای بزرگ در سر داری
و خودت را شایستهی رسیدن به ناممکنترینها و خوبترینها میدانی.
"حیات" در نگاه امیدوار تو جریان دارد و "امید" نام گیاهیست که
در سرزمین سبز باورهای تو میروید!
انسانهای سختکوش و خودساخته، لازمهی ارتقا و بقای بشریتاند
و من به احترام جسارت تو،
و به احترام تمام انسانهای هدفمندی که
در مسیر دشوار اهداف و خواستههاشان بیوقفه تلاش میکنند،
تمام قد میایستم...
اونجاییه که حس کنی از تموم عمر آزاد تر و سبک تری.انگار که بار سنگینی از اشتباه و ناامیدی رو با دستای خودت از دوشت انداختی تا دوباره به راهت ادامه بدی.امن ترین نقطهٔ زندگی مثل سالهای گذشتهٔ دور نیست با لذت و بدون تردید میبخشی میگذری از تموم اتفاقات و آدمهای اطرافش. میدونی سخت ترین و در عین حال بزرگترین کار این دنیا رها شدن از زخم های این زندگیه عبور کردن از تمام بد بودن هاست وقتی به اینجای زندگی رسیدی یعنی امن ترین نقطه، همونجا که باید بشینی و دل بدی به اتفاقات خوب . . .
آدمها فقط گوشههای دلپذیر و آرام زندگیشان را نشان شما میدهند. شما تکههای ناکوک و ملتهبشان را نمیبینید، شما اندوه و اضطراب و جا زدنهاشان را نمیبینید، شما قهرهاشان را، شما رنجهاشان را نمیبینید.
شما دخل و تصرفی در زوایهی دید زندگی آدمها ندارید، فرم و محتوا و صحنهای که مقابل شماست، پیش از آن بارها ویراستاری شده و سعی بر آن بوده آنقدر بینقص به نظر برسد که هیچکس فکرش را هم نکند که این زیبایی بینظیر، یک نمایش باشد، که حقیقت، نقطهی مقابل آن، یا با چیزی که به نمایش گذاشتهشده تضاد داشتهباشد. آدمها انتخاب میکنند که شما چه چیزی ببینید، پس امکان این هست که همان آدمی که همیشه در عکسهاش میخندد؛ غمگینترین آدم جهان باشد، همان آدمی که آرام و سر به زیر و صبور به نظر میرسد؛ دائما خشم و پرخاش و سرکشی را به نقطهی جوش برساند و همانی که در قالب انسانی مرتب و موجه ظاهر میشود، در دنیای خودش، شلختهترین باشد.
آدمها فقط از تکههای آراستهی وجودشان حرف میزنند و از گوشههای بینقص محیطشان عکس میگیرند و آن قسمت از روابطشان را در معرض دید میگذارند که بطانهکاری شده و روی آن رنگ پاشیدهاند. شما حفرهها و رنگرفتگیهای رابطه را نمیبینید، نقصها را نمیبینید، دردها و قسمتهای آزاردهندهی هیچکس و هیچچیز را نمیبینید.
پس در مقابل اینهمه ندیدن، دست از مقایسه بکشید و بچسبید به زندگی آرام خودتان، بطانه به دست بگیرید و نه برای خوشامد آدمها، که برای خاطر آرامش و لذت خودتان، نقصها را آرام آرام برطرف کنید، حفرهها را پر کنید و زخمها را مرهم بگذارید.
در اکثر موارد، همان خانهی کوچک و زندگی به ظاهر معمولی شما پتانسیل بیشتری برای خوشبختی و آرامش دارد، البته اگر دست از مقایسههای پوچ و بیاساس بردارید.
چایتان را آرام بنوشید و اجازه ندهید قسمتهای گلچین شدهی زندگیها و آدمها، تمام شما و زندگیتان را درگیر کند.
و با این قدرت در زندگی میدرخشم!
امروز پله ی دیگری را
به سوی خواسته هایم بالا میروم
و میدانم که به آن نزدیک تر میشوم.
امروز تمام وجودم
سرشار از عشق الهی ست
و آنرا به اطرافیانم انتقال میدهم.
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ
ﺑﺮﻛﺖ ﻫﻢ ﻧمى بخشد،
ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ،
ﻓﻘﻂ ﻋﻤﻠﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺷﺎﺩ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻣﻨﻔﻰ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ
ﺳﻮﻯ ﻣﺎ ﺁﻳﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ
ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!
ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ...
و ﺭﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺩﺭ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ و توکل
و شکرگزاری از خداوند است .
شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند.
«یعنی آدمها، مشاغل، عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر
نگه میداشت را کنار گذاشتم»
قبلا فکر میکردم این کار به معنی بی وفایی است
ولی در واقع معنای آن دوست داشتن خود است.
کشتی ها به خاطر آب اطرافشان غرق نمیشوند
بلکه آنها به دلیل آبی که داخلشان جمع میشود
غرق میشوند .
هیچگاه اجازه ندهید
که حرفهای منفی آدمهای پیرامون شما
به داخلتان نفوذ کند .
آنها نقشه راهی هستند که شما را به مقصد الهی و کسی که مقدر شده باشید میرسانند!
از رؤیاهایتان دست نکشید.
اجازه ندهید نظر دیگران در مورد شما ارزشتان را تعیین کند. شانس زندگی فوق العادهای را که پیش رو دارید از دست ندهید.
شما برای کوچک بودن آفریده نشدهاید .
آدم هایی که با نشاط و قوی به نظر می رسند و شکایتی نمی کنند ، خسته و بی پناه تر از دیگران اند .
آدم هایی که بی توقع و افراطی محبت می کنند و هوایِ دیگران را دارند ، بیشتر از بقیه ، محتاجِ حمایت و محبت اند .
آدم هایی که در کمالِ انسانیت و عشق ، گوشِ شنوایِ دردهایِ دیگران اند ، بیشتر از همه ، دردهایِ نا گفته دارند ،
و آدم هایی که محکم اند و تصور می کنیم "به هیچ کس نیازی ندارند" ، از همه ی ما تنها ترند .
کاش دنیا کمی عادلانه بود !
اینجا هرچه آبرودار تر و با گذشت تر باشی ، محروم تر و بی پناه تری .
اینجا از همه چیز ، به اندازه ی وقاحت و خودخواهی ات ، سهم می گیری !
برای تمام قفلها کلید،
و برای تمام دلها آرامشی که تمام نشدنی باشد.
من برای تمام آدمها آرزو میکنم که عاشق شوند، عاشق آدمها و چیزهای خوب؛ آرزو میکنم هر صبح که چشم باز کردند، به اشتیاق هدفی لبخند بزنند، تلاش کنند و امیدوار باشند به رسیدن...
آرزو میکنم برای تمام آدمها که زندگی کنند، که آرام باشند، که نگران نباشند.
آرزو میکنم همه یکنفر را داشتهباشند که دوستشان داشتهباشد، که بگوید؛ نگران چیزی نباش، درستش میکنیم...
آرزو میکنم عمرها طولانی باشد و زیستنها عمیق! که آدمها عمیقا زندگی کنند.
آرزو میکنم روزی برسد که همه به آرزوهاشان رسیدهباشند...
و شهر پر باشد از آدمهای آرام و خوشبختی که هیچ آرزویی ندارند.🍃🍃
هدف های بزرگ، مانند "دویدن" هستند!
برای رسیدن به هدف های بزرگ، باید تلاش های کوچک را جدی گرفت.
برای دویدن، ابتدا باید راه رفت، سپس قدم ها را تند کرد و بعد دویدن را
رقم زد.
دویدنِ ناگهانی و بدون مقدمه، هر کس را از نفس می اندازد...
آرام آرام پیش روید تا مدار تان تغییر کند.از هر مرحله لذت ببرید
و هماهنگ با خلقت هستی باشید..
همین روزها یک نفر از راه میرسد که تو بزرگترین معجزه و آرزوی زندگیاش باشی
کسی که بجای تمام آنها که نادیدهات گرفتند،
تو را ببیند،
بجای تمام آنها که مراقبت نبودند، مراقبت باشد و به اندازهی تمام زخمهایی که خوردهای و دردهایی که کشیدهای؛ برای داشتنت بجنگد و تمامِ حواسش به آرامش و لبخندِ تو باشد.
کسی که هر صبح، برای شنیدنِ صدای تو، بیتاب باشد، هر شب با خیالِ داشتنت بخوابد و هر ثانیه با حرف های شیرین و عاشقانهاش، بهترین احساسِ ممکن را داشته باشی.
کسی که قرار است مهمترین آدمِ زندگیاش باشی و با هر نگاه او، جان بگیری...
همیشه که قرار نیست زخم خوردهی آدمهای اشتباه باشی، همیشه که قرار نیست بد بیاوری، عذاب بکشی و بی پناه باشی!
صبر کن رفیق؛ روزهایِ خوبِ تو هم میرسند ،
صبر کن...
اما از مِهر بند نسازید.
بگذارید که مِهر دریای مواجی باشد
در میان دو ساحل روح های شما.
جام یکدیگر را پُر کنید،
اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر بدهید،
اما از یک گرده نان مخورید.
با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید
ولی یکدیگر را تنها بگذارید
همانگونه که
تارهای ساز تنها هستند
با آن که از یک نغمه
به ارتعاش در میآیند.
من تکجه دوغوم گونومده دوغولمادیم آنا
تکجه مزاریمین اوستونده یازیلاجاق
اؤلوم گونومده، اؤلمهیهجم
مینلرجه دوغوم گونو وار ایچیمده
مینلرجه اؤلوم گونو
آی ی ی ی ی ی ی آنا
بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی!
بیز آیریلامادیق رؤیالاریمیزدان
و رئال، جان قیزدیرمیر هئچ
آه بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی
گولومسهلی پروفایل شکیللر پایلاشیریق فیسبوکدا، تلگرامدا، اینستاگرامدا
و بوتون گرامچیلار، لایک الیرلر
بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی
آغلایانیمیز یوخ
دینلهیهنیمیز یوخ
اؤپهنیمیز یوخ
کؤنلون ایستهدییین قدهر تبریک یازانیمیز وار دوغوم گونوموزده.
گزیده ای از کتاب : چراقسیز گزمک دی سنی سئومک
از سپیده رسولی
تمامِ روزهایی که دوستت داشتم و تمامِ ثانیه هایی که دوستم داشتی
تمامِ لحظاتی که عاشقانه کنارم بودی و عاقلانه به من درسِ زیستن می دادی
من تشنه ی حرف هایِ شیرینِ تو بودم و تو ؛
داشتی از من ، آدمِ بهتری می ساختی .
از میانِ صد و بیست و چهار هزار و یک پیامبر ، تو عاشق ترینشان بودی ،
و رسالت تو ؛
تولدِ منی دیگر از من بود ...
که دیوار حادثهها بلند است و دستان من کوتاه،
که ابرهای بیماری بسیارند و چتر امنیت من کوچک،
که اگر تو نباشی، خیالم از بابت هیچ چیز راحت نیست.
مراقب باش نه روانشان زار شود، نه جسمشان بیمار،
که من طاقت بغض و اندوه و بیماریِ عزیز، ندارم.
عزیزانم را، دوستانم را، خانوادهام را؛ به تو میسپارم
خودت آنها را میان آغوش امن خداییات جا کن،
خودت ضامن آرامش و سلامتیشان باش،
که آنان با ارزشترین دارایی من روی زمیناند،
و من فقط به «تو» میسپارمشان...
با هیچکس غیر خودت درددل نکن
ناگفته ها
بزرگترین گنج عالم اند!
وقتی با کسی درد و دل
میکنی مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی
تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی.
در سرزمینی که سایه آدم های کوچک، بزرگ شد... آفتابِ آن سرزمین، رو به غروب است...! هیچ "سرمایه ای" همچون "خِرَد" و هیچ "تهیدستی" بالاتر از "نادانی" نیست من برای نبرد با تاریکی، شمشیر نمی کشم...
چراغ می افروزم...!