فواید آتشفشان 1- تشکیل دریاچه 2- توسعه گردشگری 3- ایجاد زمین های کشاورزی حاصلخیز 4-تشکیل سرزمین ها و جزایر جدید در اثر آتشفشان های زیر دریایی 5- تشکیل برخی کانسارها و معادن 6- مطالعه ساختمان درونی زمین 7- انرژی زمین گرمایی 8- چشمه های آبگرم معدنی 9- تشکیل مصالح ساختمانی مانند: پوکه معدنی، سنگ های آتشفشانی ( توف سبز)
|
ضررهای آتشفشان 1-انتشار گازهای سمی 2- ریزش باران های اسیدی 3- ایجاد سونامی 4- شکافته شدن زمین و تخریب بناها 5- جاری شدن مواد مذاب و تخریب زمین 6- ابرهای سوزان 7- پرتاب خاکستر |
1⃣گازها:ممکن است به تنهایی یا همراه مواد مایع و جامد خارج شود.
👈بخار آب بیش از 90 درصد حجم کل گازهای خروجی را تشکیل می دهد و پس از آن دی اکسید کربن. گازهای گوگردی و نیتروژن دار پس از آنها و در آخر ترکیبات کلردار، گاز هیدروژن و کربن مونو کسید می باشند.
👈مقدار گاز خروجی با غلظت مواد مذاب رابطه عکس دارد.
👈خروج گازها ممکن است پس از فعالیت آتش فشان سال ها یا حتی قرن ها ادامه یابد.
2⃣مواد مایع:به مواد مذاب خروجی از دهانه آتشفشان گدازه می گویند.ترکیب شیمیایی گدازه ها بسته به نوع سنگی که ذوب می شودو درجه حرارت متفاوت است.
👈گدازه ها تا زمانی که از زمین خارج نشده اند ماگما نامیده می شوند.
👈درحالت کلی گدازه ها اسیدی، بازی یا حد واسط هستند.
👈گدازه های اسیدی غلیظ ترند.
👈سرعت جریان گدازه ها پس از خروج از دهانه به غلظت گدازه و شیب دامنه کوه آتش فشان بستگی دارد.
👈دمای گدازه ها با رسیدن به سطح زمین کاهش می یابد با وجود این دمای آنها از 700 تا 1200 درجه سانتیگراد متفاوت است.
👈با سرد شدن گدازه ها در روی زمین سنگهای آذرین بیرونی پدید می آید که ریز بلور هستند مانند بازالت.
👈اگر مواد مذاب به سطح زمین نرسند و درون زمین سرد شوندسنگهای آذرین درونی تشکیل می شوند که درشت بلورند مانند گرافیت
3⃣مواد جامد یا تفرا: بصورت ذرات ریز و درشت جامد یا نسبتا جامد خارج می شوند.
👈کوچکترین این ذرات کمتر از 4 میلی متر قطر دارد و خاکستر نامیده می شود.
👈با ته نشین شدن آنها در خشکی یا آب و به هم چسبیدن و سخت شدن آنها سنگ های آتشفشانی با نام آدرآواری ایجاد می شود که اغلب بلور ندارند که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
⭕️توف
حاصل ته نشینی خاکسترها، چگالی بیشتر از آب، کاربرد در دیوار حیاط و باغ و محوطه ی پارکها
⭕️ سنگ پا
حاصل ته نشینی ذرات بزرگتر از خاکستر در محیط آبی، سبک تر از آب، کاربرد بهداشتی و در صنایع چوب برای ساییدن
⭕️پوکه معدنی
چگالی کمتر از آب، عایق صدا و گرما و کاربرد در سقف طبقات ساختمان و سد سازی و ...
زمین لرزه نتیجهٔ رهایی ناگهانی انرژی از داخل پوسته زمین است که امواج مرتعشی را ایجاد میکند. زمین لرزهها توسط دستگاه زلزله سنج یا لرزه نگار ثبت میشوند. مقدار بزرگی یک زلزله (ریشتر) طبق قرارداد گزارش میشود، زلزلههای کوچکتر از شدت ۳ اغلب غیر محسوس و بزگتر از ۷ خسارتهای جدی را به بار میآورند. شدت لرزه با روش اصلاح شدهٔ مرکالی اندازهگیری میشود.
در نزدیکی سطح زمین، زلزله به صورت ارتعاش یا گاهی جابجایی زمین نمایان میشود. زمانی که مرکز زمینلرزه در داخل دریا باشد، بستر دریا به میزانی تغییر مکان مییابد که باعث ایجاد سونامی میشود. ارتعاشات زمین همینطورریزش کوه و گاهی فعالیتهای آتشفشانی را موجب میشود.
در حالت کلی کلمه زمین لرزه هر نوع ارتعاشی را در بر میگیرد – چه ارتعاش طبیعی چه مصنوعی توسط انسان - که موجب ایجاد امواج مرتعش میشود. زمین لرزهها اغلب معلول شکستگیهای گسلها هستند، و همینطور فعالیتهای آتشفشانی، ریزش کوهها، انفجار معدنها، و آزمایشات هستهای.
نقطهٔ آغازین شکاف لرزه را کانون مینامند.
مرکز زمینلرزه نقطهای است در راستای عمودی کانون و در سطح زمین.
عملا" چهارنیرو بر هواپیما وارد میشود :
1- نیروی رانش
2- نیروی مقاومت (پسا)
3- نیروی بالابری
4- نیروی وزن (جاذبه)
1- نیروی رانش نیرویی است که در جهت حرکت هواپیما و توسط موتور هواپیما تولید میشود.
2- نیروی مقاومت (پسا) در جهت خلاف حرکت هواپیما ایجاد میشود و نتیجه حرکت هواپیما در داخل سیال است.
3- نیروی بالابری در جهت بالا بردن هواپیما به کار رفته و نتیجه حرکت بال هواپیما درون سیال است.
4- نیروی وزن یا جاذبه برخلاف جهت نیروی بالابری بوده و نتیجه اثر جاذبه زمین بر روی هر شیئی است.
آرایه های ادبی اگردر جمله یا شعر واقع شوند،باعث زیبایی آن می شوند .
تشبیه
در هر تشبیه میان آن چه تشبیه می شود و آن چه بدان تشبیه می کنیم ، شباهت ها و مشترکاتی وجود دارد . از تشبیه برای زیبایی و تاثیر گذاری سخن و نوشته استفاده می شود
تشبیه : « تشبیه ماننده کردن چیزی است به چیزی ، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب (دروغ) باشد نه صدق (درستی – حقیقت ) یعنی ادعائی باشد نه حقیقی »
« توجه اصلی ما در فهم تشبیه باید روی « مشبه به » باشد ، چون « وجه شبه » از « مشبه به » اخذ می شود . »
تشبیه دارای انواعی مختلف است که در این بحث نمی گنجد .
در جمله ی : رزمندگان اسلام مثل شیر جنگیدند
مشبه: ( کلمه ای است که آن را تشبیه می کنیم ) مثل : رزمندگان اسلام
مشبه به :( کلمه ای است که طرف اول (مشبه) را به آن نشبیه می کنیم ) مثل :شیر
ادات: ( کلمه هایی هستند که طرف اول (مشبه) را به طرف دوم (مشبه به) پیوند می دهد . مثل : مثل
وجه شبه: (ویژگی های مشترک میان طرف اول و طرف دوم است . طرف دوم باید آن ویژگی را به حد کمال داشته باشد یا به داشتن آن معروف باشد .)مثل:جنگیدن
در کتاب فارسی سال دوم : هر تشبیه را دارای چهار قسمت یا رکن می داند 1)رکن اول ( مشبه ) 2) رکن دوم ( مشبه به ) 3) رکن سوم ( وجه شبه ) 4) رکن چهارم (ادات تشبیه )
تشبیه در صورت گسترده و کامل خود جمله است و این جمله حداکثر چهار جزء دارد که به آن ها ارکان تشبیه می گویند .
اضافه ی تشبیهی : گاهی ادات تشبیه و وجه شبه با هم حذف می شوند و طرف اول (مشبه) و طرف دوم ( مشبه به ) به وسیله کسره (ـِ) به هم پیوند داده می شوند اصطلاحاًبه این تشبیه ( که حالت ترکیبی به خود گرفته است ) اضافه ی تشبیهی می گویند . تذکر : در این صورت جای مشبه و مشبه به عوض می شود . مثل: باران رحمت
در کشور ما به سبب بی توجهی بسیاری از خانواده ها، بار اصلی تشویق کتابخوانی را باید آموزگاران و مربیان به دوش کشند. مربیان و آموزگاران باید به این باور برسند که کودکان و نوجوانان برای آن که در فراگیری همه درس ها موفق باشند باید بیش از هر چیز در زندگی خود کتاب بخوانند. کودک کتابخوان مطالبی را که می خواند بیشتر درک می کند و در نتیجه بیشتر از خواندن کتاب لذت می برد. هر چقدر که بیشتر لذت ببرد،بیشتر می خواند و هر چه که بیشتر بخواند بیشتر درک می کند. این روند دو سویه به او کمک می کند که در درس های خود درک بالاتری از خوانده های خود داشته باشد و مطالب را بهتر فرا گیرد.
١- کسره ی بین دو کلمه را برداشته و به جای آن ویرگول و در پایان ترکیب "است" می گذاریم که تبدیل به جمله می شود حالا اگر جمله مفهوم داشت ترکیب وصفی هست در غیر این صورت اضافی می باشد.
مانند:
درخت بزرگ: این درخت ، بزرگ است. چون جمله با مفهوم است ، بنابراین ترکیب "درخت بزرگ" ترکیب وصفی هست.
نظر طبیب: این نظر، طبیب است. چون جمله نامفهوم است، بنابراین ترکیب"نظر طبیب"ترکیبی اضافی است.
2⃣ دومین روش تشخیص
در موصوف و صفت معمولا می توانیم بعد از صفت،"تر و یا ترین" اضافه می کنیم اما در مضاف و مضاف الیه ،نمی توانیم به دنبال مضاف الیه "تر یا ترین"اضافه کنیم.
مانند:
قلب پاک قلب پاک تر
کلاس درس کلاس درس تر❌
چون به درس،"تر" اضافه نمی شود ، پس ترکیب اضافی هست.
وقتی روی سطحی- یخ، شیشه، ماسه، آسفالت، جاده و...- می ایستید، دو نیروی مساوی و در خلاف جهت عمل می کنند.
(الف) نیروی رو به پایینی که شما به سطح وارد می کنید- نیروی وزن-
(ب) نیروی رو به بالایی که جاذبه به شما وارد می کند.
در نتیجه نیروی برآیندی وجود ندارد و شما ساکن خواهید ماند.
اگر بخواهید به سمت جلو حرکت کنید باید به سمت جلو کج شوید. در این حالت علاوه بر نیروی وزنتان نیرویی به سمت عقب به سطحی که روی آن ایستاده اید وارد می کنید.
سطح نیز نیرویی برابر و در خلاف جهت به شما وارد می کند و شما می توانید به جلو حرکت کنید.
اگر اصطکاک خیلی کمی میان پاهای شما (یا کفش ها) و سطح وجود داشته باشد، نیرویی که به جاده وارد می کنید مقدار کم تری خواهد داشت، زیرا پاهای شما روی سطح می لغزند. یعنی سطح نیروی به سمت جلوی زیادی به شما وارد نمی کند و شما نمی توانید به سمت جلو حرکت کنید. جاده های یخی #اصطکاک بسیار کمی دارند و نمی توانند نیروی زیادی پیش از لغزیدن به شما وارد کنند.
مصرف لبنیات برای از میان بردن آثار ذرات معلق موجود در هوا مفید است؛ اما تاثیری بر بهبود مسمومیت ناشی از آلایندهها همچون سردرد، تهوع، سرگیجه، تنگی نفس و... ندارد.
مصرف روزانه حداقل دو لیوان شیر با چربی زیر 1.5 درصد و پنیر خنثیکننده سموم بهخصوص سربی است که از سوختن بنزین و گازوئیل در هوا منتشر میشود.
🍁محصولات لبنی غنی از پروبیوتیک با تقویت باکتریهای مفید بدن سبب کاهش جذب همه فلزات سنگین موجود در هوای آلوده میشوند.
سیب، سرب را جذب میکند و مانع رسیدن آسیب به سلولهای بدن میشود.
🍁پرتقال، لیمو، گریپ فروت، هویج، انبه، کدو تنبل، فلفل سبز، اسفناج، انواع کلم، گوجهفرنگی، کیوی و غلات سبوسدار هم این خاصیت را دارند.
🍁منابع غذایی حاوی ویتامین E مانند گردو، بادام، زیتون، جوانه گندم، جگر و سبزیجات دارای برگ سبز به دلیل خواص آنتیاکسیدانی قوی در روزهای آلوده باید بیشتر مصرف شوند.
🍁ماهیهای بخارپز، آبپز یا تنوری غنی از اسیدهای چرب امگا ۳ و سلنیوم میتوانند از اثرات زیان بار ترکیبات التهابآور آلایندهها بکاهند.
🍁آب انار، چای سبز، چای سفید و قهوه به دلیل داشتن ترکیبات فلاونوئیدی به دفاع بدن در برابر عوامل اکسیدکننده کمک می کنند.
1. کاربرد معنای دور و نزدیک: در کنایه به هیچ عنوان معنی نزدیک مراد نیست و حال آن که در ضربالمثل معنی نزدیک هم در نظر گرفته میشود.
مانند: آب در هاون کوفتن؛ به هیچ عنوان معنی نزدیک مراد نیست و حال آنکه: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود: میتوان معنی نزدیک را در نظر گرفت.
2. کنایه نیاز به معنی دارد اما ضربالمثل نیازی به معنی ندارد. به عنوان مثال در هیچ فرهنگ لغتی ضربالمثلها معنی نمیشوند اما کنایهها معنی میشوند. مثال: در پوستین خلق افتادن: غیبت کردن.
3. کنایه معمولاً به شکل مصدری است و ضربالمثل تک جمله یا تک مصرع یا یک بیت کامل.
نکتهی مهم: در هر ضربالمثلی یک معنای کنایی نهفته است مثلاً «از ماست که بر ماست»: به کنایه به ما میگوید که هر چه بر سرمان میآید عاملش خودمان هستیم و نباید کسی دیگری را ملامت کرد. البته معنای کنایی داشتن با کنایه زدن تفاوت دارد.
قید کلمه ای است که چگونگی انجام یافتن فعل یا مفهوم صفتی یا معنی کلمه دیگری را به چیزی از قبیل زمان ، مکان ، حالت و... مقیّد می سازد .
وقتی می گوییم ، « شهاب سخنرانی کرد .» شنونده می پرسد ؛ چگونه سخنرانی کرد ؟ درجواب می گوییم : شهابخوب سخنرانی کرد . پس کلمه ی خوب چگونگی انجام یافتن فعل را نشان می دهد . باز شنونده می پرسد : کِی وکجا سخنرانی کرد؟ جواب می دهیم : شهاب امروز اینجا خوب سخنرانی کرد . کلمه ی ( بسیار) خوب را که قید است مقیّد ساخته است این گونه قید ها را قید مقیّد نامند .
چرا فضا تاریک است؟ بهتر است بگویم چرا منظومهی شمسی ما با وجود خورشید فضای تاریکی دارد؟
جّو زمین به علت ترکیب مولکولهای تشکیل دهندهاش بخش آبی از طیف نور خورشید را بیشتر پخش میکند و همین امر موجب میشود آسمان در طول روز به رنگ آبی و بسیار روشن دیده شود. از طرف دیگر شدت نور خورشید به حدی است که پخششدگی زیاد این نور در جّو موجب رنگ باختن ستارههای کمنور در برابر نور خورشید میشود. پس این جّو زمین است که نقش اصلی را در رنگ و لعاب دادن به آسمان زمین بازی میکند.
طبیعتاً در فضای میانسیارهای که خبری از جّو و تراکم مولکولهای بیشمار گازی نیست، دلیلی برای جذب و پخش نور خورشید وجود ندارد. از این رو آسمان در فضا سیاه دیده میشود، در حالیکه خورشید را میتوان در یک سو از فضا که رنگ آسمان زمینهاش به سیاهی می زند و ستارهها در آن میدرخشند. همچون دایرهی سفیدرنگ بسیار پر نوری مشاهده کرد.
۱- اصل ضرب المثل :
بادمجان بم آفت ندارد.
🌻مفهوم : به آدمهای پوست کلفتی که از خطرات جان سالم به در می برند گفته می شود.
2 - اصل ضرب المثل :
ریش و قیچی دست شماست.
🌻مفهوم : صاحب اختیار شمائید و هرطور بخواهید عمل نمائید.
3 - اصل ضرب المثل :
دندون اسب پیشکش را نمی شمارند.
🌻مفهوم : اگر هدیه ای به کسی دادی برآن خرده نگیر.
5 - اصل ضرب المثل :
خر در گل ماندن.
🌻مفهوم : در مورد شخصی که در نیمه راه از انجام کار عاجز است به کار می رود.
6 - اصل ضرب المثل :
مار از پونه بدش می آید دم لونش سبز می شود.
🌻مفهوم : اشاره به کسی است که از چیزی یا کسی نفرت دارد و با آن مواجه می شود.
7 - اصل ضرب المثل :
از خرس یک مو کندن غنیمت است.
🌻مفهوم : در مورد خسیس ها گفته می شود که نم پس نمی دهند.
بعضی ازعناصردرطبیعت ناپایدارهستند. چون هسته سنگینی دارند بخاطرهمین پرتوزاهستند وتمایل به شکافته شدن وفروپاشی دارند. مانند اورانیوم،،البته فقط بعضی ازایزوتوپهای آن.
غنی سازی اورانیوم به معنی جداکردن اورانیوم ناپایدار ازبقیه خانواده اش هست. بعد توسط یک نوترون کند که به اورانیوم برخورد میکند هسته شکافته شده به دو هسته سبکترتبدیل می شود و دراین فرآیند مقدار بسیار زیادی انرژی آزادمیشود که ازاین گرمای تولید شده برای چرخاندن توربین وتولید برق استفاده میشود.
انرژی که از شکافتن یک کیلوگرم اورانیوم حاصل میشه برابر با سوزاندن ده تن زغال سنگ هست.
کلمه هایی هستند که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهند وآن ها را هم نقش و هم پایه یکدیگر می سازند و یا جمله ای را به جمله ای دیگر ربط می دهند و یکی را وابسته دیگری قرار می دهند:
_ مثال: مجید به خیابان رفت و بهروز دید
در این جمله" و" حرف ربط است دو جمله را به هم ربط داده و آن ها را هم پایه هم ساخته است
دیروز مجید را دیدم و سفارش بهروز را به او رساندم.
در این جا و دو جمله مستقل را هم پایه ساخته و آن ها را به هم مربوط ساخته است.
_ مجید را صدا زدم که سفارش بهروز را به او برسانم.
در این جا "که" حرف ربط است و جمله سفارش بهروز را به او برسانم را به جمله مجید را صدا زدم وابسته کرده است.
_ تا نکوشی موفق نمی شوی.
در اینجا ' تا " جمله ی نکوشی را به جمله موفق نمی شوی وابسته کرده است.
_ اما - و - ولی - ولیکن
دو جمله را ربط می دهد " اما " کاربرد معنایی منفی به جمله می دهد
به دوستم زنگ زدم اما جوابم را نداد
_ چون و زیرا
زمانی که جمله ای دلیل جمله دیگر را بیان می کند
_ بعد و سپس
برای ربط جملات هست
زمانی که جمله بعدی در مرحله بعدی قرار می گیرد
پروانه از خواب بیدار شد ،صورتش را شست بعد پرواز کرد
برخى از حروف گاه حرف ربطند و گاه حرف اضافه.
به این مثالها توجه کنید:
تا: این حرف اگر نشان دهنده دلیل چیزى یا کارى باشد، حرف ربط است.
مثال: «پیامبر مشتاق و بیتاب به خانه آمد تا اوّلین فرزند فاطمه را ببیند.»
و اگر پایان چیزى یا کارى را نشان دهد، حرف اضافه است.
ـ چون: این حرف اگر دلیل یا شرط را نشان دهد، حرف ربط است: «غروب من چون درست بنگرى، طلوع من است.»
و اگر براى مثال آورى باشد، حرف اضافه است: «انسان هایى چون على هرگز تکرار نمى شوند.
در اثر زلزله های زیرآبی، لغزیدن صخره ها در زیر دریا یا خیلی به ندرت به وسیله شهاب سنگ یا سیارکی که از فضا به داخل آب برخورد می کند ایجاد می کند
سونامی موقعی شروع میشود که حجم عظیمی از آب بهسرعت مرتفع میشود. این حرکتِ سریع میتواند در نتیجهٔ یک زلزلهٔ زیرآبی رخ دهد یا براثر لغزیدن صخره، یا یک انفجار آتشفشانی و یا هر حادثهٔ دیگری که انرژی زیادی دارد ایجاد شود.
1- چهار روش ثبت و نگهداری اطلاعات توسط گذشتگان و نیاکانمان را بنویسید؟
روی دیوار غار-روی چوب – روی چرم-روی سنگ
2-مزایای ثبت و ذخیره ی اطلاعات روی سنگ و چوب و دیوار غارها را بنویسید
این اطلاعات برای مدت زیادی باقی می مانند وبر اثر عوامل طبیعی دیر تر از بین می روند
3-ثبت و ذخیره ی اطلاعات بر روی سنگ و چوب و دیوارغارهاچه معایبی دارد؟
نوشتن بر روی این مواد کار دشواری است.حمل و نقل این مواد سخت است.برای همه ی افراد قابل دسترس نیست.با توجه به افزایش جمعیت ثبت همه ی اطلاعات مقدور نیست
4-چرا انسان به فکر روش های جدید برای ثبت و ذخیره ی اطلاعات افتاد؟
چون جمعیت کره ی زمین افزایش یافت و اطلاعات علمی و آثارفرهنگی و اجتماعی زیاد شد و روش های قدیمی برای ثبت و ذخیره ی اطلاعات کافی نبود
5-مواد طبیعی را تعریف کنید.موادی مانند سنگ و چوب و چرم که در طبیعت یافت شوند و انسان ها بدون اینکه تغییر زیادی در آنها ایجاد کنند قابل استفاده باشندمواد طبیعی نامیده می شوند.
6-بیشتر مواد و وسایلی که امروزه از آنها استفاده می کنیم طبیعی اند یا مصنوعی؟ مصنوعی
7- به چه موادی مواد مصنوعی می گویند؟
بیشتر مواد و وسایلی که امروزه ما از آنها استفاده می کنیم و به طور طبیعی یافت نمی شوند بلکه آنها را از مواد موجود در طبیعت می گیرند به این مواد مواد مصنوعی می گویند
8-چهار ماده ی مصنوعی را نام ببرید
داروهای شیمیایی-لاستیک-پارچه-کاغذ ومدادو...
9-کاربردهای مختلف کاغذ در زندگی روزمره را بنویسید
پول(اسکناس)-کتاب و دفتر-در عکاسی-در بسته بندی مواد-روزنامه وانواع فیش های بانکی و...
10-مسلمانان در چه تاریخی و در کجا به دانش ساخت کاغذ دست یافتند؟
700سال پس از میلاد مسیح در سمرقند
11-ماده ی اصلی و خام مورد نیاز برای ساخت کاغذ چیست؟ چوب
12- به غیر از چوب از چه مواد دیگری می توان کاغذ تهیه کرد؟ نیشکر پنبه و...
13-کدامیک از اجزای تشکیل دهنده ی درخت برای تهیه کاغذ مناسب است؟
ساقه و تنه ی محکم و شاخه های چوبی رختان تنومند
14-مراحل مختلف تبدیل چوب به کاغذ را با ذکر نوع تغییر نام ببرید
بریدن درخت(فیزیکی) جداکردن پوست(فیزیکی) چیپس کردن چوب(فیزیکی) خمیر کردن و افزودن مواد شیمیایی(شیمیایی) خشک کردن خمیر و تبدیل به کاغذ(فیزیکی)
15- در صنعت کاغذ سازی چگونه رنگ زرد چوب را از بین می برند؟ با افزودن مواد شیمیایی رنگ بر مانند کلر یا آب اکسیژنه
16-دو نمونه از نکات ایمنی که هنگام استفاده از آب اکسیژنه باید رعایت کرد را بنویسید
از تماس آب اکسیژنه با پوست بپرهیزیم-آب اکسیژنه را در جای تاریک قرار دهیم
17-نام 3 ماده ی سفید کننده و رنگ بر را بنویسید
آب اکسیژنه- کلر- آب ژاول
18-برای تهیه ی کاغذ با ویژگی های مختلف چه باید کرد؟
مواد شیمیایی مختلف به کاغذ بیافزاییم
19-مراحل مختلف بازیافت کاغذ را نام ببرید
جمع آوری-بسته بندی و پرس –خرد کردن-خمیر کردن
20-مهم ترین فایده ی بازیافت کاغذ چیست؟
حفظ منابع طبیعی مانند جنگلٰ آب و ...
21-برای جلوگیری یا کاهش اثرات قطع بی رویه ی درختان و تخریب جنگل چه راههایی پیشنهاد می کنید؟
کاشتن درخت-صرفه جویی در مصرف کاغذ و خود داری از اسراف-استفاده از روشهای جایگزین مانند عابر بانکها به جای پول و چک .رایانه و...
22- مراحل تهیه ى کاغذ از چوب را بنویسید با ذکر نوع فیزیکى و شیمیایى بودن مرحله
1-پوست کندن درخت: فیزیکی
2-چیپس کردن: فیزیکی
3- خمیر کردن: شیمیائی ( به این علت که مواد افزودنی شیمیائی از قبیل رنگ برها و .... به کاغذ در این مرحله انجام می شود )
بقیه مراحل از قبیل خشک کردن و برش و .... همگی فیزیکی هستند .
آزمایش کتاب علوم :دلیل اضافه کردن سرکه به محلول پرمنگنات پتاسیم :
با افزودن سرکه محیط اسیدی میشود .پر منگنات پتاسیم جامد بنفش رنگ است که با وآب اکسیژنه در محیط اسیدی صورتی بسیار کم رنگ میشود .
نکته:
پتاسیم پرمنگتات تولید ماده ای به نام منگنز دی اکسید می کند که این ماده سبب تجزیه آب اکسیژنه میشود اما با افزودن سرکه محیط اسیدی می شود منگنز دی اکسید تولید نمیشود و به جاش یون منگنز تولید میشود که ماده ای صورتی کمرنگ است در نتیجه آب اکسیژنه تجزیه نمی شود و خاصیت رنگ بری افزایش می یابد .
جهت مقایسه ساخته های طبیعی و ساخته های دست بشر چه باید کرد؟
ما ممکن است که اقلام ساخته شده از مواد طبیعی را در مقابل آن هایی که به روش های مصنوعی ایجاد شدهاند، تشخیص ندهیم. به عنوان نمونه،
محصولات چوبی نظیر کاغذ از درختان ساخته شده اند. بنابراین این مواد طبیعی هستند اما خود محصول توسط بشر ساخته شده است. و لیکن پلاستیک ها از یک ترکیب شیمیایی شامل محصولات نفتی حاصل میشوند و به طور مصنوعی تولید میگردند. محصولات نفتی طبیعی هستند اما پلاستیک ها به طور شیمیایی ساخته می شوند..
امروزه تکنولوژی بسیاری محصولات مصنوعی را میسازد که بسیار شبیه انواع طبیعی آن هاست. که این میتواند ما را در جداسازی دچار سردرگمی نماید. یک مورچه، پرنده یا هر حیوان دیگر خانهای می سازد و ما آن را طبیعی مینماییم. یک انسان نیز خانهای میسازد که مصنوعی یا ساخته دست بشر درنظر گرفته میشود. اختلاف در چیست؟ وقتی یک موجود زنده با موجودات زنده دیگر در یک ناحیه زندگی میکند،امری طبیعی است. وقتی موجود زنده ای مانند انسان ها، محیط را به نقطهای هدایت میکنند که شبیه حالت اولیهاش نیست، این محیط مصنوعی یا یک محیط ساخته شده توسط انسان درنظر گرفته میشود .
آرایه های ادبی اگردر جمله یا شعر واقع شوند،باعث زیبایی آن می شوند .
تشبیه
در هر تشبیه میان آن چه تشبیه می شود و آن چه بدان تشبیه می کنیم ، شباهت ها و مشترکاتی وجود دارد . از تشبیه برای زیبایی و تاثیر گذاری سخن و نوشته استفاده می شود
تشبیه : « تشبیه ماننده کردن چیزی است به چیزی ، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب (دروغ) باشد نه صدق (درستی – حقیقت ) یعنی ادعائی باشد نه حقیقی »
« توجه اصلی ما در فهم تشبیه باید روی « مشبه به » باشد ، چون « وجه شبه » از « مشبه به » اخذ می شود . »
تشبیه دارای انواعی مختلف است که در این بحث نمی گنجد .
در جمله ی : رزمندگان اسلام مثل شیر جنگیدند
مشبه: ( کلمه ای است که آن را تشبیه می کنیم ) مثل : رزمندگان اسلام
مشبه به :( کلمه ای است که طرف اول (مشبه) را به آن نشبیه می کنیم ) مثل :شیر
ادات: ( کلمه هایی هستند که طرف اول (مشبه) را به طرف دوم (مشبه به) پیوند می دهد . مثل : مثل
وجه شبه: (ویژگی های مشترک میان طرف اول و طرف دوم است . طرف دوم باید آن ویژگی را به حد کمال داشته باشد یا به داشتن آن معروف باشد .)مثل:جنگیدن
در کتاب فارسی سال دوم : هر تشبیه را دارای چهار قسمت یا رکن می داند 1)رکن اول ( مشبه ) 2) رکن دوم ( مشبه به ) 3) رکن سوم ( وجه شبه ) 4) رکن چهارم (ادات تشبیه )
تشبیه در صورت گسترده و کامل خود جمله است و این جمله حداکثر چهار جزء دارد که به آن ها ارکان تشبیه می گویند .
اضافه ی تشبیهی : گاهی ادات تشبیه و وجه شبه با هم حذف می شوند و طرف اول (مشبه) و طرف دوم ( مشبه به ) به وسیله کسره (ـِ) به هم پیوند داده می شوند اصطلاحاًبه این تشبیه ( که حالت ترکیبی به خود گرفته است ) اضافه ی تشبیهی می گویند . تذکر : در این صورت جای مشبه و مشبه به عوض می شود . مثل: باران رحمت
کاغذ، ورقه نازک و همواری است که به طور معمول از الیاف گیاهی ساخته میشود و به طور عمده برای نوشتن و چاپ کردن از آن استفاده میشود.
بهنظر میرسد واژه کاغذ از زبان سانسکریت وارد زبان فارسی شده باشد.کاغذ از الیاف به هم آمیخته سلولز تشکیل میشود که از سال ۱۸۶۰ به بعد قسمت عمده کاغذ جهان از چوب و مغز آن بدست میآید.
ساخت اولین کاغذی که شبیه کاغذهای امروزی بوده است به فردی چینی بنام تسای لوآ در سال ۱۰۵ میلادی نسبت داده میشود.
چینیها در ساختن کاغذ از پوست درخت توت استفاده میکردند و بعدها در قرن اول و دوم میلادی، گرد فشرده ساقه خیزران را برای تهیه کاغذ بکار بردند.
در اروپا تا حدود قرن اول میلادی از کاغذ پاپیروس استفاده میشد ولی در آن زمان با پیدایش نوع جدیدی از کاغذ که پارشمن نامیده میشد رقابتی بین این دو نوع کاغذ بوجود آمد.
بدین ترتیب تا تهیه کاغذ به صورت امروزی ( یعنی تهیه کاغذ از موادی چون الیاف پارچه و چوب ) برای نوشتن از پارشمن و پاپیروس استفاده میشد.
تاریخچه کاغذسازی در ایران
تاریخ ساخت کاغذ در ایران به سال ۱۳۴ هجری قمری ( ۷۵۱ میلادی ) و به زمان هجوم چینیان به سمرقند برمیگردد. که طی آن، ایرانیان فن کاغذسازی را از اسیران چینی فرا گرفتند.
طولی نکشید که کاغذهای تولیدی ایران به قدری شهرت پیدا کرد که از طریق کاروان هایی از بغداد و دمشق به مصر و از آنجا در امتداد دریای مدیترانه به آسیای مرکزی و سپس به اروپا برده شد.
با استفاده از ماشین پوست کنی، و دستگاه تولید تراشه و عبور تراشهها از الک مخصوص صورت می گیرد و قطعاتی به طول حداقل 4 و عرض 2 سانتی متر (در مورد چوب) به دست میآید .
پختن چوب و تولید خمیر :
این عمل ممکن است از طریق مکانیکی یعنی، بدون استفاده از مواد شیمیایی و توسط بخار آب جوش، تحت فشار صورت گیرد که معمولاً برای تهیه کاغذهای ارزان و کاهی، مانند کاغذ روزنامه متداول است. در روش شیمیایی از هیدروکسید سدیم (در روش قلیایی ) ، سولفیت هیدروژن کلسیم، در محیط اسیدی (PH=2-3 ، روش بی سولفیت) و یا سولفیت سدیم (در روش سولفیت) همراه با کمی کربنات سدیم در دمای بالاتر از 100 درجه سانتیگراد و تحت فشار، استفاده می شود. در این مرحله خمیر قهوهای رنگی حاصل می شود که از آن در تهیه مقوا، کارتن، و یا کاغذهای کاهی استفاده می شود .
شستشوی خمیر کاغذ :
شستشوی قلیایی، که با استفاده از محلول 3 درصد سود در دمای 45 تا 50 درجه سانتیگراد به مدت یک تا دو ساعت صورت میگیرد. این عمل برای جدا کردن لیگتین و کاهش رنگ خمیر انجام می پذیرد .
برخلاف این تصور که تولید کاغذ اساسا یک فرآیند مکانیکی است، در این فرآیند، پدیدههای شیمیایی نقش برجستهای دارند. از تبدیل چوب به خمیر کاغذ گرفته تا تشکیل کاغذ، اصول شیمیایی دخالت آشکاری دارند .
اعمال شیمیایی (رنگ زدایی) در دو مرحله صورت میگیرد :
1 - کلر زنی، که در PH=2 تا دمای 25 تا 45 درجه سانتیگراد به مدت تقریبی یک ساعت صورت میگیرد. در این مرحله لیگتین باقیمانده در خمیر، به صورت محلول در می آید که بسته به نوع مواد شیمیایی به کار رفته برای پخت، بین 3 تا 15 درصد ممکن است تغییر کند .
2- رنگ زدایی که توسط هیپوکلریت سدیم (به صورت محلول 3 درصد)، دی اکسید کلر، پراکسید هیدروژن، ازون، و غیره در PH=9-10 صورت میگیرد. تا اینکه لیگتین فقط اکسید شود و سلولز تحت تأثیر قرار نگیرد .• خشک کردن خمیر کاغذ :
در این مرحله خمیر کاغذ را از دستگاه تمیز کننده و توریهایی که دارای سوراخهای 2 تا 3 میلیمتریاند، عبور می دهند تا قسمت عمده آب خود را از دست بدهد. بعد آن را از پرسهای قوی عبور میدهند تا باقیمانده آب آن نیز خارج شود .
پرس کردن، برش زدن و بسته بندی :
با عبور خمیر خشک شده از میان غلتک های مخصوص، آن را به صورت صفحات کاغذ در آورده و توسط دستگاه برش آن را در اندازه های مورد سفارش و نیاز بازار مصرف برش می دهند و بسته بندی می کنند.
کلر : رنگ بر
اگر کاغذ سفید مورد نظر باشد، عملیات شستوشو (سفید کردن) نیز باید در فرایند ساخت منظور شود. رنگبری از طریق لیگنین زدایی که سبب سفید شدن دائمی کاغذ می شود را می توان در مورد خمیرهای شیمیایی انجام داد . این فرایند در چند مرحله و معمولاً به وسیله کلر ، دی اکسیدکلر ، اکسیژن و سایر ترکیب های رنگبر عملی می شود.
کلر توسط شیل کشف شد ولی خواص رنگبری آن توسط بوتوله اعلام گردید . اما حدود یک قرن پس از این تاریخ تولید صنعتی کلر از طریق تجزیه الکترولیتی کلرید سدیم میسر شد و پس از آن ، مصرف کلر در صناایع مختلف رواج یافت . حدود پنجاه سال پس از این تاریخ ، مصرف کلر به عنوان رنگبر و سفید کننده در صنعت خمیر کاغذ آغاز شدامروزه از کلر برای گند زدایی نیز استفاده می شود وطبق شنیده ها ظاهرا در برخی اماکن بسیار حساس به میکروب ها مانند بخش های آی سی یو و ... از کلر برای از بین بردن میکروب ها استفاده می شود البته به شکل مایع . به دلیل مشکلات زیست محیطی ، در طی چند سال آینده ، احتمالاً استفاده از گاز کلر برای رنگبری منسوخ خواهد شد و استفاده از دی اکسید کلر رونق خواهد یافت . اما در دراز مدت ، مواد شیمیایی فاقد کلر ( اکسیژن ، هیدروژن پروکسید و اوزون ) جای دی اکسید کلر را خواهد گرفت
نشاسته : صاف کننده سطح کاغذ و افزایش مقاومت
نشاسته های کاتیونیک عمدتا برای حفظ و نگهداری الیاف و رنگدانه ها روی کاغذ مصرف می شوند، همچنین استفاده از اینها باعث بهبود و استحکام در مقابل پارگی و پایداری در مقابل تا خوردن کاغذ می شوند، همچنین به عنوان امولسیفایر برای ضد آب کردن کاغذهای چسب زنی و آهار زنی و در تصفیه و پالایش سنگ معدن به عنوان عوامل انباشتگی و لخته کنندگی مورد استفاده قرار می گیرند
گچ : شفافیت کاغذ
یک وجه اصلی صنعت کاغذسازی، فرایندی است که در آن الیاف معلق در آب تحت عمل پرداخت مکانیکی شدید قرار گیرند. عمل کوبیدن یا تصفیه، بر خصوصیات مکانیکی کاغذ اثر دارد. برای مثال افزایش پرداخت، موجب افزایش استحکام چگالی ظاهری الیاف است و اثر مستقیم آن بر روی الیاف، ایجاد انعطاف پذیری بیشتر آنهاست که موجب میشود الیاف بر روی یکدیگر خوابیده و سطح تماس بیشتری بهوجود آید. به این ترتیب، اتصال بین الیاف تقویت میشود. البته این فرایند بسیار پیچیده است.در تولید کاغذهایی که از آنها برای چاپ یا نوشتن استفاده میشود، نوعی ماده پُر کننده بهکار میرود. استفاده از این ماده نتایج بسیاری دارد مانند افزایش میزان ماتی، صافی، و یکنواختی کاغذ. مواد پرکننده رایج، چینی و گچ (کربنات کلسیم) است. سهم مواد پرکننده در کاغذ میتواند زیاد و بین 10 تا 15درصد وزن کاغذ را تشکیل دهد.
پلاستیک :
به کاغذ موادی (پلاستیک؛)، البته به مقدار بسیار کم، میافزایند تا به آن ویژگی خاص بدهند، مثلاآن را در برابر رطوبت مقاوم کند یا بر شفافیت آن بیفزایند و رنگ و سایه آن را تنظیم کنند.پوشش و پرداخت سطح کاغذ. مواد پوششی عملآور سطح کاغذ، اجزای مهم غیرالیافی کاغذ را تشکیل میدهد. یکی از این نمونهها کاغذهای براق مورد استفاده در مجلهها و نیز کاغذهای ضد آب هستند که گاه برای کتابها نیز بهکار میروند.
رنگ :
تولید کاغذهای رنگی
علت استفاده از مواد زیر در کاغذ سازی:
پلاستیک: برای براق شدن کاغذ ها و زیبایی مثل جلد کتاب ها یا شومیز
رنگ: برای استفاده از تصاویر مثل خود کتاب های بچه هاو ...
نشاسته : نشاسته به علت داشتن سلولز برای مقاوم کردن کاغذ استفاده میشه و همچنین جلوگیری از فرسودگی
کلر:برای از بین بردن رنگ تیره کاغذ و جدا کردن ماده لیگتین
گچ(کربنات کلسیم): برای افزایش ماتی -صافی و یکنواختی کاغذ
همزیستی دو الگوی اصلی دارد: همزیستی اختیاری و اجباری.
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
پادشاهی قصد نوشیدن آب از جویباری را داشت ، شاهینش به جام زد و آب بر روی زمین ریخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشیر به شاهین زد .
پس از مرگِ شاهین ، پادشاه در مسیر آب ، ماری بسیار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت .
مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت .
بر یکی از بالهایش نوشت : یک دوست همیشه دوست شما است حتی اگر کارهایش شما را برنجاند.
روی بال دیگرش نوشت : هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است ...
و شاهینی که دیگر زنده نشد !
پیشرفت بدون تغییر غیرممکن است، و کسانی که نتوانند تفکرات خود را تغییر و بهبود بخشند نخواهند توانست هیچچیز دیگری را نیز بهبود بخشند...
جرج برنارد شاو
در همدان، کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند.
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت.
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را برداشت.
مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت.
از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند.
وقتى مار مادر، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.
این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّهاى از کینهشان کم نمیشود.
هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید برایتان به واقعیت تبدیل میشود.
شما آنچه را که میبینید باور نمیکنید، بلکه آن چیزی را میبینید که قبلا به عنوان یک باور انتخاب کردهاید.
پس باید باورهای محدود کنندهای را که مانع موفقیت شما هستند را شناسایی کنید و آنها را از بین ببرید.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ!!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻦ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣى ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ !!
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ !!
ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿز ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﻌﺪﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!
روزی لقمان به پسرش گفت : امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:
اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!!...
پسر لقمان گفت : ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.
(وقتی چترت خداست)
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
(وقتی دلت با خداست)
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند
(وقتی توکلت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند
(وقتی امیدت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
(وقتی یارت خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند
(همیشه با خدا بمان )
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست
❣چتر خدا ❣
بالای سر زندگیتون دانش آموزان خوبم
فقط خداست که ...
میشود با دهان بسته صدایش کرد...
میشود با پای شکسته هم
به سراغش رفت...
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد...
تنها کسی است که
وقتی همه رفتند می ماند...
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند
محرمت میشود...
و تنها سلطانیست که ...
دلش با بخشیدن آرام می گیرد،
نه با تنبیه کردن...!
همیشه و همه جا ... خدا
زندگی یعنی : پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید
پروفسور محمود حسابی
سالروز درگذشت پرفسور محمود حسابی فیزیکدان معاصر واز نوادرعلمی تاریخ ایران گرامی باد
روحش شاد .
پرﻓﺴﻮر ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻣﻴﮕﻔﺖ:
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎ یک دﺧﺘﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻓﻴﻠﻴﭗ، ﻛﻪ نمی شناختمش ﻫﻤﮕﺮﻭﻩ ﺷﺪﻡ.
ﺍﺯ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺭﻭ میشناسی؟
ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﺩﻳﻒ ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ؛
گفتم: ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻲ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻴﻜﻲ ﺗﻨﺶ ﻣﻴﻜﻨﻪ.
ﮔﻔﺘﻢ: بازم نفهمیدم ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻛﻴﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﻭ ﻛﻔﺸﺶ رو ﻫﻤﻴﺸﻪ با هم ﺳﺖ میکنه.
ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻛﻲ ﺑﻮﺩ !
ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺗﻮﻥ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻳﻜﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺩﻳﮕﻪ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﻴﺮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ...
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻪ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭﻱ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ...
ﺁﺩﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻭ ﻧﻘﺺ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻪ...
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻳﺪﻥ. با خودم گفتم، ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺗﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻓﻴﻠﻴﭗ ﻣﻴﭙﺮﺳﻴﺪ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ؟؟؟ ﺣﺘﻤﺎ ﺳﺮﻳﻊ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ: ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ.
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪگاه ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪﻡ.
حالا ما چه دیدگاهی نسبت به اطرافیانمون داریم؟
مثبت یا منفی ....
ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ؛
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺪ
این ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ
تو ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ
برﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ می کند...
خوشبختی دیگران ...
هرگز کم نمی کند از " خوشبختی تو "
و ثروت آنان ..!!
هرگز کم نمی کند " رزق تو را "
و صحت آنان ...
هرگز نمی گیرد " سلامتی تو را "
پس مهربان باش..
و آرزو کن برای دیگران ...
آنچه را که آرزو می کنی " برای خودت "
چایی همیشه دم بود
روی سماور
توی قوری.
در خانه همیشه باز بود
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست.
غذاها ساده و خانگی بود
بویش نیازی به هود نداشت
عطرش تا هفت خانه می رفت
کسی نان خشکه نداشت
نان برکت سفره بود.
مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می کرد
بوی شب بو ها و خاک نم خورده حیاط غوغا میکرد
خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود، نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود!
دلخوری ها مشاوره نمی خواست
دوستی ها حساب و کتاب نداشت
سلام ها اینقدر معنا نداشت !
جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
هاییتی:
اگر میخواهی جوجههایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
آفریقا:
هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسیاش میشود، اگر در دیدهی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
روسی:
بشکهی خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.
اسپانیا:
برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه مطلوب دست نخواهی یافت
روسی:
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.
ژاپنی :
اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.
بعضی از حرف ها
اصلا حرف نیست
گوشمان را خسته نکنیم
شاید کسی که لب هایش را گشوده بدون فکر به زبان آورده
مانند: !
تو نمی توانی...
تو بیهوده تلاش می کنی
تو خودت را خسته نکن
تو پایت را اندازه ی گلیمت دراز کن
تو قانع باش...
تو راضی باش از هر چه داری
اینجاست که
تمام وجودمان را برای موفقیت آماده کنیم
و مسیر را بدون آن فرد ادامه دهیم
آدم ها را نگه دارید
آن موقع که موفقیت های شما را تحسین می کنند
نه آنهایی که ضعف های شما را مدام به رخ شما مى کشند .
چه کشکی ! چه پشمی !
چوپانی گله اش را به صحرا میبرد و در راه به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی وزیدن گرفت.
خواست فرود آید ترسید. دید نزدیک است که بیفتد. از دور بقعه امامزاده را دید و گفت:
ای امامزاده گله ام نذر تو، اگراز درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
دوباره گفت:
ای امامزاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من از فقر بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی نصف گله مال تو و نصفی هم برای خودم.
قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: ای امامزاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنها را خودم نگهداری می کنم درعوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
نزدیک زمین که شد گفت: بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من. وقتی پایش به زمین رسید رو به امامزاده گفت:
آقا چه کشکی چه پشمی ..؟!
ما از هول مان یه حرفی زدیم....
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم...
زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
حسین_حائریان
گربه رقصانی؛
گربه رقصانی کنایه از کارهای بی مغز و مایه و اعمال کودکانه است . یا به تعبیر دیگر درکارها مانع به وجود آوردن ، کاری را به تاخیرانداختن ، تعلل و امروز و فردا کردن در ادای حقی که در تمام موارد با ضرب المثل بالا تشبیه و تمثیل می شود .
اکنون باید دید که رقص گربه یا به اصطلاح دیگر گربه رقصانی با اعمال بی مغز و بی رویه و تاخیر در امور چه ارتباط و بستگی دارد .
در ازمنه قدیم نه عروسک صامت پیدا می شد و نه عروسک ناطق پس بهترین راه چاره برای دختر بچه ها این بود که بچه گربه ملوس و مانوسی را که در غالب خانه ها نگاهداری می شد با همان تکه پارچه ها قنداق کنند یعنی دستها و پاهایش را در درون قنداق قرار دهند تا پنجه نزند و فرار نکند.آنگاه او را در بغل گرفته در گوش او لالایی بخوانند تا به زعم خویش او را بخوابانند . گاهی هم به این حد قناعت نکرده به قول شادروان مستوفی :" دختر بچه ها گربه را قنداق می کردند و سردست گرفته می رقصانیدند که گربه رقصانی کنایه از همین کارهای بی مغز و مایه بچگانه است
اتفاقاً گربه را قنداق کردن و رقصانیدن در مازندران ما هم معمول و متداول بود و شاید در بعضی روستاها نیز هنوز معمول و رایج باشد . سابقاً بچه گربه ها به قدری ملوس و مانوس بودند که برای بزرگترها در هنگام فراغت و برای دختر بچه ها در همه حال وسیله سرگرمی و نشاط به شمار می آمدند و کمبودها را از لحاظ تفریح و انبساط خاطر و رفع بیکاری بدان وسیله جبران می کردند . البته بزرگترها با انگشتان دست و دستمال و رشته های تسبیح که غالباً در دست داشتند بچه گربه ها را به بازی می گرفتند و دختر بچه ها از ترس آنکه بچه گربه ها با ناخنهای تیزش پنجه نزند او را قنداق کرده به اصطلاح گربه رقصانی می کردند ولی امروزه نه آن بچه گربه ها را در خانه نگاهداری می کنند و نه برنامه های متنوع رادیو و تلویزیون و دستگاههای ضبط صوت و نوارهای موسیقی مجال چنین تفنن را می دهد .
به هرحال گربه رقصانی از مشغولیات شیرین و لذت بخش دختر بچه ها در ازمنه گذشته بود و این وسیله سرگرمی و نشاط آن چنان مورد توجه و عنایت اطفال قرار داشت که رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده هرکار بی رویه و بچگانه را که نفع و فایدتی برآن متصور نباشد به آن تشبیه و تمثیل کرده اند.
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره کاهیست،
که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست،
که خارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به کسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاکوچه وپس کوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم .....
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد....
از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش.
🔴هوش منطقی(IQ):
همان هوش عقلی یا هوش ریاضی است که در مدارس، ما را با آن میسنجیدند. اما انسانهایی را میتوانیم مثال بزنیم که در دانشگاه معدل بالایی داشتند، اما در زندگی خانوادگی یا کاری شکست خوردند. پس هوش عقلی لازم است، اما کافی نیست.
🔴هوش هیجانی(EQ):
به معنای توانایی مدیریت کردن هیجانات خود و دیگران.بعنوان مثال در اداره ای هستید کارمند با ارباب رجوع مشغول دعواست.بعد از دعوا نوبت به شما میرسد آن کارمند با لحنی عصبانی به شما میگوید کارتون چیه . این کارمند هوش هیجانی پایینی دارد.هوش هیجانی با تمرین و تکرار قابلیت ارتقا دارد.
🔴هوش سیاسی(PQ):
هوش سیاسی که بهتر است آن را به هوش تدبیری ترجمه کنیم، و معنا و مفهوم آن این است که بدانیم در مقابل هر فرد بهترین نوع رفتار چه باید باشد. تشخیص تفاوت میان افراد و بهکارگیری بهترین شیوهی عملکرد برای نزدیک شدن به آنها، هوش تدبیری یعنی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
🔴هوش تدبیری:
یعنی اینکه خودم را با سواد مخاطب هدف هماهنگ کنم و از بهکار بردن سؤالات و عبارات نابجا خودداری کنم. هوش تدبیری توان درک طرف مقابل را در ما افزایش میدهد. هوش تدبیری همان کیاست داشتن در کار است. به ما یاد میدهد که با مردم بحث نکنیم، یاد میدهد که در بازار رفتهایم تا معامله کنیم نه مقابله. و اینکه درک فرهنگها و خردهفرهنگها را داشته باشیم.
🔴هوش جسمانی یا فیزیکی(PQ):
به ما میگوید که برای موفقیت در کار، و نزد مردم میبایست روح شاداب و مغزی پویا داشته باشیم و این مهم مهیا نمیشود مگر اینکه جسم سالم داشته باشیم. هوش جسمی به ما میگوید که عقل سالم در بدن سالم قرار دارد، پس مراقبتکنندهی ورزش و سلامتی خود باشیم.
🔴هوش معنوی(SQ):
نهایتاً هوش معنوی به انسان بودن ما، صداقت داشتن ما و سالم بودن اخلاق ما میپردازد. هوش معنوی یعنی خودمان را نانوایی فرض کنیم که قرار نیست نان سوخته دست مردم بدهیم.
🔴هوش مدیریتی(MQ):
به ما یادآور میشود برای موفقیت در زندگی شخصی و کسب و کار باید بتوانیم بر خودمان مدیریت قوی داشته باشیم و به عبارتی روی خودمان که ارزشمندترین داراییمان است سرمایهگذاری کنیم، و برای این مهم، ۵ هوش را با نگاه جامعیتنگری بهکار گیریم .
MQ=IQ+EQ+PQ+PQ+SQ
آب زیر کاه ؛
(این اصطلاح در باره ی کسی به کار می رود که در لباس دوستی و خیر خواهی برای دستیابی به اهداف خود، دیگران را فریب می دهد و به آنان خیانت می کند.)
در گذشته یکی از ترفندهای جنگی آن بود که در مسیر حرکت دشمن که از میان مزارع و کشتزارها می گذشت باتلاق هایی پر از آب حفر کنند و روی آن را زیبا و طبیعی با کاه و علف بپوشانند تا دشمن هنگام عبور از این مناطق در آن ها افتاده و غرق شود. بدین ترتیب پیشتازان سپاه دشمن و سوارکاران آن ها در این باتلاق های سرپوشیده فرو می رفتند و با کند شدن پیشروی آنان این فرصت برای مدافعان آن منطقه فراهم می آمد تا سپاه خود را آماده و تجهیز نمایند. این حیله ی جنگی در مبارزات مردم ویتنام علیه امریکائیان نیز به کار گرفته شده است و ویت کنگ ها در درون جنگل ها کودال های کوچک یا بزرگی حفر و پر از آب می گردند و سر نیزه و سیخ های بلند دیگری را نیز در آن ها قرار می دادند و روی آن ها را با کاه و برگ و علف می پوشاندند و سربازان امریکایی که از آب زیر کاه خبر نداشتند هنگام پیشروی در این گودال های پر از آب و سرنیزه می افتادند و با فرو رفتن سرنیزه ها در بدنشان و غرق شدن در آب با مرگ هولناکی از میان می رفتند.
زیر کاسه نیم کاسه ای است
(برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود)
در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند. آن گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند.
ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد.
بدین ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای در کار مورد استفاده قرار گرفت.