ارغوان، شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟
آفتابی ست هوا ٬
یا گرفته ست هنوز ؟
امیرهوشنگ ابتهاج
ارغوان، شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟
آفتابی ست هوا ٬
یا گرفته ست هنوز ؟
امیرهوشنگ ابتهاج
در زمانهای که شاید حرفهایت را کمتر کسی درک کرده باشد،
شنیدنِ سکوت از چشمهایت کارِ هرکسى نیست.
همه آدمهای خوبِ زندگى همانقدر خوباند و دوست داشتنی اما
بعضیها جوری نگاهت را میخوانند که خودت
انگشت به دهان میمانی!
این گروه از آدم ها، معجون های زندگی هستند؛ مواظبشان باشیم..
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
🌸 مولانا 🌸
میدانم که،
بخشیدن کسانی که از آنها زخم خوردهایم
سختترین کار دنیاست،
اما تا زمانی که هر صبح چشمان خود را
با کینه باز کنیم،
و آدمهای خاطرات تلخ را زنده نگه داریم
و در ذهن خود، هر روز محاکمهشان کنیم،
رنگ آرامش را نخواهیم دید.
گاه،
چشمها را باید بست
و از کنار تمام بد بودنها گذشت.
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺭﺍ نپرسد.
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ.
ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ،
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ بغل ﮐﻨﺪ،
ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﺪ …
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ
ﺑﺮﻛﺖ ﻫﻢ ﻧمى بخشد،
ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ،
ﻓﻘﻂ ﻋﻤﻠﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺷﺎﺩ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻣﻨﻔﻰ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ
ﺳﻮﻯ ﻣﺎ ﺁﻳﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ
ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!
ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ...
و ﺭﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺩﺭ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ و توکل
و شکرگزاری از خداوند است .
اما از مِهر بند نسازید.
بگذارید که مِهر دریای مواجی باشد
در میان دو ساحل روح های شما.
جام یکدیگر را پُر کنید،
اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر بدهید،
اما از یک گرده نان مخورید.
با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید
ولی یکدیگر را تنها بگذارید
همانگونه که
تارهای ساز تنها هستند
با آن که از یک نغمه
به ارتعاش در میآیند.
من تکجه دوغوم گونومده دوغولمادیم آنا
تکجه مزاریمین اوستونده یازیلاجاق
اؤلوم گونومده، اؤلمهیهجم
مینلرجه دوغوم گونو وار ایچیمده
مینلرجه اؤلوم گونو
آی ی ی ی ی ی ی آنا
بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی!
بیز آیریلامادیق رؤیالاریمیزدان
و رئال، جان قیزدیرمیر هئچ
آه بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی
گولومسهلی پروفایل شکیللر پایلاشیریق فیسبوکدا، تلگرامدا، اینستاگرامدا
و بوتون گرامچیلار، لایک الیرلر
بیز مدرن چکیریک دردلریمیزی
آغلایانیمیز یوخ
دینلهیهنیمیز یوخ
اؤپهنیمیز یوخ
کؤنلون ایستهدییین قدهر تبریک یازانیمیز وار دوغوم گونوموزده.
گزیده ای از کتاب : چراقسیز گزمک دی سنی سئومک
از سپیده رسولی