آدمها فقط از تکههای آراستهی وجودشان حرف میزنند
آدمها فقط گوشههای دلپذیر و آرام زندگیشان را نشان شما میدهند. شما تکههای ناکوک و ملتهبشان را نمیبینید، شما اندوه و اضطراب و جا زدنهاشان را نمیبینید، شما قهرهاشان را، شما رنجهاشان را نمیبینید.
شما دخل و تصرفی در زوایهی دید زندگی آدمها ندارید، فرم و محتوا و صحنهای که مقابل شماست، پیش از آن بارها ویراستاری شده و سعی بر آن بوده آنقدر بینقص به نظر برسد که هیچکس فکرش را هم نکند که این زیبایی بینظیر، یک نمایش باشد، که حقیقت، نقطهی مقابل آن، یا با چیزی که به نمایش گذاشتهشده تضاد داشتهباشد. آدمها انتخاب میکنند که شما چه چیزی ببینید، پس امکان این هست که همان آدمی که همیشه در عکسهاش میخندد؛ غمگینترین آدم جهان باشد، همان آدمی که آرام و سر به زیر و صبور به نظر میرسد؛ دائما خشم و پرخاش و سرکشی را به نقطهی جوش برساند و همانی که در قالب انسانی مرتب و موجه ظاهر میشود، در دنیای خودش، شلختهترین باشد.
آدمها فقط از تکههای آراستهی وجودشان حرف میزنند و از گوشههای بینقص محیطشان عکس میگیرند و آن قسمت از روابطشان را در معرض دید میگذارند که بطانهکاری شده و روی آن رنگ پاشیدهاند. شما حفرهها و رنگرفتگیهای رابطه را نمیبینید، نقصها را نمیبینید، دردها و قسمتهای آزاردهندهی هیچکس و هیچچیز را نمیبینید.
پس در مقابل اینهمه ندیدن، دست از مقایسه بکشید و بچسبید به زندگی آرام خودتان، بطانه به دست بگیرید و نه برای خوشامد آدمها، که برای خاطر آرامش و لذت خودتان، نقصها را آرام آرام برطرف کنید، حفرهها را پر کنید و زخمها را مرهم بگذارید.
در اکثر موارد، همان خانهی کوچک و زندگی به ظاهر معمولی شما پتانسیل بیشتری برای خوشبختی و آرامش دارد، البته اگر دست از مقایسههای پوچ و بیاساس بردارید.
چایتان را آرام بنوشید و اجازه ندهید قسمتهای گلچین شدهی زندگیها و آدمها، تمام شما و زندگیتان را درگیر کند.