حالا بهار در راه است،
لبریز از عطر بهار نارنج، سرشار از شکوه علفزار،
با کوله باری از شکوفههای عشق، سبزههای امید،
و ابرهایی که آبستن بارانند.
شاید خدا خواست و این بهار درخت آرزوهایمان جوانه زد.
شاید این بهار .......
حالا بهار در راه است،
لبریز از عطر بهار نارنج، سرشار از شکوه علفزار،
با کوله باری از شکوفههای عشق، سبزههای امید،
و ابرهایی که آبستن بارانند.
شاید خدا خواست و این بهار درخت آرزوهایمان جوانه زد.
شاید این بهار .......
ما خودمان با دستهای خودمان دیوارهای سرد و سنگین مقابلمان را شکافتیم
و به روزنههای امّید رسیدیم.
ما خودمان همدرد و انگیزهی روزهای سخت خودمان بودیم
و رسیدن روزهای خوب را به خودمان وعده دادیم و
طاقت آوردن را از خودمان وعده گرفتیم و طاقت آوردیم.
ما روزهای سخت را یک تنه حریف شدیم، یک تنه جنگیدیم،
یک تنه درد کشیدیم و درد، از ما آدم دیگری ساخت.
دیگران اما؛ هیچگاه نفهمیدند چرا
این آدم از یک جایی به بعد سکوت کرد
و شبیه به قبل نشد...
درست مثل اینه که :
بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی
تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی .
هر کدام از ما، با اندیشهها و احساسهایمان، تجربههای خود را میآفرینیم.
اندیشههایی که به ذهن ما راه مییابد و کلماتی که بر زبان میرانیم،
تجربههای ما را میآفریند .
وقتی با معایب خودم کنار بیایم، میتوانم با این معایب در وجود دیگران
هم کنار بیایم و آنها را ببخشم و تنها اینگونه است که
عشقِ واقعی ممکن میشود. وقتی خودمان را همینگونه که هستیم نمیپذریم،
دیگر نمیتوانیم دیگران را همانگونه که هستند بپذریم.
✍🏽 مارک منسن
📕 عشق کافی نیست
که تیغ تیز نامهربانیهایش، قلب احساسم را مجروح کند.
این روزها و ساعتها بیشتر از هر زمان دیگری خودم هستم،
و درد و دلتنگی در دورترین نقطه از من ایستاده.
وای که من چقدر روزهای با خودم بودن را بیشتر از
هرکس و هرچیز دیگری دوست دارم …
خدا نکند انسانی از خوب بودنش خسته بشود،
آدمی بشود که مهربانیش هربار نگران و آزرده خاطرش کرده...
چرا که آن وقت است که می ماند بلاتکلیف،
نه بد بودن را بلد است،
و نه توان خوب ماندنش است،آن وقت است که میگریزد...
هجرت از دنیای آدم ها،به خلوتی که درونش پوچِ پوچ است.
سکوتی که قالبش تنهایی است،که خودخواسته نبوده و لذت بخش نیست...
آدم ها را ، از خوب بودنشان خسته نکنیم.
در دنیایی زندگی کردهاند که با آنها مهربان نبوده است.
به دست دیگران سختیهای زیادی را متحمل شدهاند،
و علیرغم همه اینها همچنان عمیقا دوست میدارند و اهمیت میدهند.
خیلی وقتها آنها که بیشتر صدمه دیدهاند،
از سخت شدن در این جهان اجتناب میکنند،
چون که هرگز نمیخواهند فرد دیگری،
آن رنجی که آنها در زندگی تحمل کردهاند را متحمل شود …