فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

هیچوقت فراموش نکن؛
اگر حس روییدن در تو باشد;
حتی در کویر هم رشد خواهی کرد...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۸۰۵ مطلب با موضوع «انرژى مثبت» ثبت شده است

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۲۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۰۵
مریم سلیمانی

ممکنه که ناامید شده باشی اما خبر خوب اینکه خداوند از تو ناامید نخواهد شد و همواره کنار تو ایستاده است تا تو را بلند کند و قدم، هایت را هدایت کند. عظمت خدای هرکس به اندازه مغز اوست. به بیان دیگر، بزرگی خداوند به قدر شایستگی اوست.  

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۰۵
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۴۷
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۴۴
مریم سلیمانی
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۴۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۱۱
مریم سلیمانی

مردم از ترسوها خوششان نمی‌آید‌،

اگرچه خودشان چندان هم شجاع نیستند‌. 

آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند‌. 

اگرچه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند‌. 

این مردمی که من دیده‌ام خود به خود حامی قدرت هستند.

پشت کسی هستند که توانا باشد‌. 

اما اگر آن قدرت ضعیف شود‌، 

مردم خود به خود از او دور می‌شوند . 

اگر قدرتی که می‌پسندند از پا در بیاید،

آنوقت همین مردم لگدش می‌کنند و از رویش می‌گذرند‌، 

همین مردم...!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۷
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۴
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۲۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۴۰
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۳۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۴۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۳۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۳۸
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۶
مریم سلیمانی
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۵
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۳
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۴۳
مریم سلیمانی

امروزت را همین امروز ، زندگی کن!

و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن ...🌸

حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده ای ،

و نگرانی یعنی ، اسیرِ آینده ای شده ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده!💞

آینده ای که شاید نرسد

و اتفاقاتی که شاید نیوفتد!

بیخیالِ چیزهایی که نبودنشان کیفیتِ بودنت را کم می کند🌸

آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن ...💞

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۵۹
مریم سلیمانی

و انگار تمام اتفاق های آن روزتان بر خلاف میل شماست

این را فراموش نکنید که هیچکس به شما وعده نداده است که زندگی شما بدون مشکل خواهد بود!

بدون روزهای سخت ،

شما هیچوقت قدر روزهای خوب رو نمیدونید!

یک نفس عمیق بکشید،

و به خود بگویید

این فقط یک روز بد است، نه یک زندگی بد!!!!!

یادت بماند که،

مردم همانقدر شاد هستند که ذهنشان را به سمت شادی می برند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۱۸
مریم سلیمانی

آدم‌های معروف که می‌میرند، مرگ خودش را در حجم وسیعی نشان می‌دهد و روزگار، قدرتش را به رخ آدمیزاد می‌کشد.

آدم‌های معروف که می‌میرند اثباتی بر این حقیقت است که مرگ برای همه چهره‌ی یکسانی دارد، که همه از فقیر و غنی و خاص و عام، دیر یا زود، رفتنی‌اند.

انگار مرگ صورتش را می‌آورد جلو، توی چشم‌هایت زل می‌زند و آرام در گوشت زمزمه می‌کند؛

می‌بینی؟ قدر هرلحظه‌ات را بدان آدمیزاد! که بعد از خدا من از هرچیز دیگری به تو نزدیک‌ترم...

و برایم مهم نیست تو چه کسی هستی و چند نفر دوستت دارند...

# على انصاریان - مهرداد میناوند #   🖤 روحشان شاد 🖤

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۱۰
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۷
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۰۳
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۰۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۰
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۸
مریم سلیمانی

⭕️ اغلب می پنداریم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
🔻جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر میگوید: "فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند؛ آنها دختران و پسران زندگی اند در سودای خویش آنها از کوچه وجود شما گذر می کنند اما از شما نیستند، اگرچه با شمایند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار کنید، اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید. زیرا آنها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسکن دهید اما روح آنان را آزاد گذارید زیرا روح آنان در خانهٔ  فردا زیست خواهد کرد که شما حتی در رویا نمی توانید به دیدار آن فردا بروید، ممکن است تلاش کنید که شبیه آنها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار بیاورید زیرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد." ⭕️

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۱۴:۵۸
مریم سلیمانی

زندگى شما زمانى بهتر میشود که خودتان بهتر شوید

دنیاى بیرون شما همیشه انعکاس دنیاى درون شماست

اگر میخواهید بر کیفیت دنیاى بیرون خود بیفزایید ، باید روى جهان درون خود کار کنید. 

از آنجایی که محدودیتى براى بهتر شدن وجود ندارد ، پس محدودیتی براى بهتر شدن زندگى شما وجود نخواهد داشت...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۹ ، ۱۹:۱۹
مریم سلیمانی

داستان عجیبی شده. یلدای سال قبل صحبت از این بود که از اینترنت و مجازی و گوشی‌ها فاصله بگیرید و کنار هم باشید، که هیچ چیز بهتر از باهم بودن نیست.
امسال اما؛ فاصله گرفتن ملاک شعور شده و مجازی و اینترنت، ایمن‌ترین پل برای ارتباط.
یلدای سال قبل گوشی‌هامان را توی سبد می‌گذاشتیم تا بیشتر کنار هم باشیم و یلدای امسال، ماسک‌هامان را توی سبد خواهیم گذاشت، گوشی‌هامان را به دست خواهیم گرفت تا از فاصله‌های دور، کنار هم باشیم...
چه دنیای نا متعادلی‌ست که گاه از این سو و گاه از سوی دیگر بوم می‌افتد و ما را به این طرف و آن طرف می‌کشاند و هیچ‌کس حریفش نیست.
چه عزیزانی که سال قبل بودند و امسال نداریمشان و چه دلخوشی‌هایی که سال قبل داشتیم و قدرشان را نداشتیم.
همه چیز به طرز غریبی تغییر کرده و چه باک؟ که باز هم تغییر خواهد کرد. دنیا هرگز بر مدار ثبات نبوده و نیست، مثل کودکی که تازه راه رفتن یاد گرفته، دائم در حال تلاش برای ایستادن و دائما در حال زمین خوردن است. و ما ساکنان ناگزیری هستیم که به جز تماشا و تحمل کار دیگری ازمان ساخته نیست.
امید که یلدای بعد، کنار هم لبخند بزنیم و بدون هراس، در کنار عزیزانمان شاد باشیم...
امید که یلدای بعد از همان سوی همیشگی بوم افتاده باشیم، کنار هم باشیم و دغدغه‌ی دوری و تورم و بیمارشدن نداشته باشیم...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۹ ، ۱۳:۵۶
مریم سلیمانی

این اولین پاییزی‌ بود که روی برگ‌ها با شوق و لذت بی‌وصف، قدم نزدیم، اولین پاییزی‌ بود که طعم گس خرمالو زیر دندانمان مزه نکرد و بوی تند نارنگی حالمان را جا نیاورد. اولین پاییزی‌ بود که اشتیاقی به هیچ چیز نداشتیم، اولین پاییزی‌ بود که سکوت کردیم و مطلقا غمگین بودیم.

چشم به هم زدیم و پاییز تمام شد، چشم به هم زدیم و زمستان رسید، چشم به هم زدیم و حوصله‌ای برای وداع با پاییز هم نداشتیم...

پاییز بود و کنار هم نبودیم، پاییز بود و با کسی قدم نزدیم، پاییز بود و به گرمی آغوش کسی پناه نبردیم، و حالا یلدا رسیده و محکومیم به تنهایی ...

یلدایی بدون جمع شدن‌ها و قصه گفتن‌ها و خندیدن‌ها، یلدایی در انزوا و سکوت، یلدایی بدون شور و شوق، یلدایی به دور از هم...

تفال می‌زنیم به دیوان حافظ و امید داریم که بشنویم؛ "یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور، کلبه‌ی احزان شود روزی گلستان غم مخور..." و یوسف گمگشته‌ی ما شادی‌ست و سلامتی‌ست و همنشینی‌های بدون هراس...

امید داریم که سال بعد پاییز که رسید کنار هم باشیم با عشق و لبخند و بگوییم: این پاییزی که گذشت؛ آخرین پاییزی بود که کنار هم نبودیم و حالمان خوب نبود.

امید داریم...🌱🍂🍀☘️🍃🍁🍁🍀🍂🍃🌱🌾🍂🍃🍁🍁🌿🌱🍀

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۶
مریم سلیمانی

خیلی وقت‌ها به امتحان دیکته فکر می‌کنم. اولین امتحانی که در کودکی با آن روبه‌رو شدم!
چه امتحان سخت و غیرمنصفانه‌ای بود. امتحانی که در آن نادانسته‌های کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بی‌رحمانه‌ی دانسته‌های معلم قرار می‌گرفت.
امتحانی که در آن با غلط‌هایم قضاوت می‌شدم نه با درست‌هایم. اگر ده‌ها صفحه هم درست می‌نوشتم، معلم به سادگی از کنار آن‌ها می‌گذشت. اما به محض دیدن اولین غلط، دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می‌کشید که درست‌هایم رنگ می‌باخت. جوری که در برگه‌ی امتحانم آنچه خود نمایی می‌کرد غلط‌هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته‌ها و توانایی‌هایم نیست؛ بلکه نداشته‌ها و ضعف‌هایم است.
بعدها وقتی به برادر کوچک‌ترم دیکته می‌گفتم همان‌گونه قضاوت کردم که با من شد و حتی بدتر. آنقدر سخت دیکته می‌گفتم و آنقدر ادامه می‌دادم تا دور غلط‌های برادرم خط بکشم.
نمی‌دانم قضاوت‌های غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه‌ی مهربانی دیگران می‌گذریم. اما با دیدن کوچک‌ترین خطا چنان دورش خط می‌کشیم که ثابت کنیم تو همانی هستی که نمی‌دانی... که نمی‌توانی!
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می‌آموخت. این روزها خیلی سعی می‌کنم دور غلط‌های دیگران خط نکشم. این روزها خیلی سعی می‌کنم که وقتی به دیگران می‌اندیشم، خوبی‌هاشان را ورق‌ ورق مرور کنم. کاش بچه‌های‌مان مثل ما قضاوت نشوند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۵:۱۵
مریم سلیمانی

من برایِ حالِ خوبم ، می جنگم!
اوضاع ، هرچقدر که می خواهد ، بد باشد ؛
من شکست را ، نمی پذیرم !
به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ می ایستم و شرایط را تغییر میدهم!
می جنگم، زخمی می شوم ، زمین می خورم، اما شکست، هرگز!
من عمیقا باور دارم که شایسته ی آرامشم،
و برایِ داشتنش، با تمامِ توانم، تلاش می کنم.
من آفریده نشده ام که تسلیم باشم ،
که مغلوب باشم،
که ضعیف باشم!
من آمده ام که جهان را ، تسلیمِ آرزوهایم کنم ،
"من" خواسته ام!
پس می شود...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۵:۱۳
مریم سلیمانی

آهای خبردار، مستی یا هشیار، خوابی یا بیدار، خوابی یا بیدار

تو شب سیاه، تو شب تاریک، از چپ و از راست، از دور و نزدیک

یه نفر داره، جار میزنه جار

آهای غمی که، مثل یه بختک، رو سینه‌ ی من، شده‌ ای آوار

از گلوی من، دستاتُ بردار، دستاتُ بردار، از گلوی من، از گلوی من، دستاتُ بردار

کوچه‌ های شهر، پُرِ ولگرده، دل پُرِ درده، شب پر مَرد و، پُرِ نامرده

آهای خبردار، آهای خبردار، باغ داریم تا باغ، یکی غرق گل، یکی پُرِ خار

مرد داریم تا مرد، یکی سَرِ کار، یکی سَرِ بار، آهای خبردار،یکی سَرِ دار

توی کوچه‌ ها، یه نسیم رفته، پیِ ولگردی، توی باغچه ‌ها، پاییز اومده، پی نامردی

توی آسمون، ماهُ دق میده، ماهُ دق میده، دردِ بی دردی

پاییز اومده، پاییز اومده، پی نامردی، یه نسیم رفته، پی ولگردی

تو شب سیاه، تو شب تاریک، از چپ و از راست، از دور و نزدیک

یه نفر داره، جار میزنه جار

آهای غمی که،مثل یه بختک، رو سینه‌ ی من، شده‌ ای آوار

از گلوی من، دستاتُ بردار، دستاتُ بردار،از گلوی من

از گلوی من، دستاتُ بردار، دستاتُ بردار، از گلوی من

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۹
مریم سلیمانی

شخصی قبل از فوت‌اش به پسر خود گفت: این ساعت را پدربزرگت به من هدیه داده است. تقریبا ۲۰۰ سال از عمرش می‌گذرد. پیش ازاینکه به تو هدیه بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول می‌خرند. پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت: صدوپنجاه هزارتومان قیمت دادند. پدرش گفت: به بازارکهنه فروشان برو، پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: ده هزارتومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است. پدر از پسرش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد. پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می‌خرد و گفت موزه من این نوع ساعت راکم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می‌گذارد. پدرش گفت: می‌خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می‌دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزش‌ات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل می‌شوند، از تو قدردانی می‌کنند. در جاهایی که کسی ارزش‌ات را نمی‌داند حضور نداشته باش؛ ارزش خودت را بدان!
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۴:۴۸
مریم سلیمانی

باید از سخت ترین ضربه ها ، پله ساخت و بالاتر رفت ،

باید از بی انصافی ها ، درسِ انصاف گرفت و رویِ تمامِ بی مهری ها ، چشم بست !

نمی توان جلویِ سازهایِ ناکوکِ زمانه را گرفت ،

اما می توان مسیرِ درست را ادامه داد و نگرانِ هیچ چیز نبود ...

می توان انعطاف پذیر شد و با هر ضربه ، حالتِ بهتری گرفت ،

نه اینکه دلسرد و نا امید شد ،

نه اینکه جا زد و کنار کشید ...

تا بوده ، همین بوده ؛

هرچه بالاتر بروی و نزدیک تر به قله باشی ، باد و طوفان و زمین و زمانه ، سخت تر می گیرد !

من برایِ عبور ، منتظر نمی نشینم تا تمامِ آب هایِ جهان ، خشک شود ...

دل را به دریا می زنم و شنا می کنم !

و برایِ پرواز ، در انتظارِ اثباتِ نظریه ی تکاملیِ داروین ، نمی مانم ...

آسمان را به خانه ام می برم !

کامل نیستم ، اما کامل می شوم ... !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۲۲:۲۵
مریم سلیمانی

پاییزِ کوچکِ من ؛

گنجایشِ هزار بهار

گنجایشِ هزار شکفتن دارد

پاییزِ کوچکِ من ؛

دنیایِ سازشِ

تمامِ رنگ هاست...🍁🍂

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۱
مریم سلیمانی

🔹اسماعیل امینی با اشاره به دشواری تدریس مجازی برای معلمان، می‌گوید لحظات کلاس مجازی را با خبرچینی و تمسخر و اسکرین‌شات و شکار لحظه‌ها، تلخ و ناامن نکنیم.

🔸این شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه در یادداشتی با عنوان «همگی به معلم‌ها مدیونیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: ماه مهر آمده است اما مدرسه‌ها خلوت است، کلاس‌های دانشگاه خلوت است. بچه‌ها و جوان‌ها در خانه‌اند و نمی‌توانند به مدرسه و دانشگاه بروند. بیشتر معلمان و استادان هم در خانه‌اند. اگر در مدرسه و دانشگاه هم باشند، اغلب کلاس‌ها غیرحضوری است و مجالی برای دیدار و گفت‌وگو با شاگردان‌شان ندارند.

🔸تدریس مجازی کار دشواری است و در این گوشه آبادتر عالم البته دشواری مضاعف هم دارد که آن کسانی که سرِ چشمه اینترنت را با بیلِ فیلتر و پیلِ کم کردن سرعت، مسدود کرده‌اند، کاری ندارند به این‌که کلاس مجازی معلم ۱۰ بار قطع و وصل بشود و شاگرد نوجوان برای دسترسی به فیلم تدریس معلم، کلافه بشود. 

🔸در این میان، هستند کسانی که فارغ از درک این شرایط خاص و ناگزیر، لحظات تدریس مجازی را دستمایه خبرچینی و تمسخر کرده‌اند. یعنی همان بی‌اخلاقی رایج در عالم قدرت و ثروت را به عرصه تعلیم و تربیت کشانده‌اند.

🔸ضبط کردن لحظاتی از خستگی، عصبانیت، خطاهای زبانی و رخدادهای دیگری که برای معلمان و شاگردان‌شان پیش می‌آید و انتشار آن‌ها در فضای عمومی، نهایت بی‌ادبی و بی‌انصافی است.

🔸بسیارند معلمانی که به دلایل شخصی، در خانه‌ فضای مناسبی برای تدریس مجازی ندارند. فرزند خردسال دارند، از سالخورده یا بیماری باید پرستاری کنند، در محیط خانه و همسایه‌هاشان، سکوت لازم برقرار نیست، منزل‌شان کوچک است و اتاق‌های متعدد ندارد، لپ‌تاپ و گوشی و اینترنت مناسب ندارند و... با این حال، فراتر از حد وظیفه شغلی، با عشق و فداکاری، دار و ندارشان را و تمام توان و دانش و تجربه خود را به کار می‌گیرند، تا آموزش و پرورش فرزندان ما متوقف نشود.

🔸اگر پول نداریم که دستمزد و پاداش مناسب به معلم بدهیم، اگر بودجه نداریم که برایش تجهیزات آموزش مجازی فراهم کنیم، اگر آن‌قدر وسعت نظر را نداریم که از کم‌کردن سرعت اینترنت دست برداریم، دست کم این‌قدر ادب و معرفت داشته باشیم که لحظات کلاس مجازی را با خبرچینی و تمسخر و اسکرین‌شات و شکار لحظه‌ها، تلخ و ناامن نکنیم و اگر این‌گونه تصاویر به دست‌مان رسید آن‌ها را بازنشر نکنیم و در گسترش بی‌ادبی و بداخلاقی سهیم نباشیم.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۱۴:۱۰
مریم سلیمانی

برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم.

آرزو می‌کنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسن‌ترین حال‌ها برسد. آرزو می‌کنم که در تمام روزهای پیش رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد.

آرزو می‌کنم سلامت بمانی و هرکجا گفتند "چه خبر"، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی...

آرزو می‌کنم روزهای تلخ گذشته، در گذشته‌ها جا بمانند و جز یاد و خاطره‌ای برای عبرت، چیزی از آن‌ها باقی نمانَد.

آرزو می‌کنم بیفتد برایت تمام اتفاقات خوبی که سال‌هاست آرزوی افتادنشان را داری و آدم‌هایی در زندگی‌ات بمانند که لایق‌اند به حضور و لبخندهای تو.

آرزو می‌کنم شادترین و بدون تشویش‌ترین روزها را پیش رو داشته باشی و همراه با ساقه‌های سبز گیاه، سبز شوی و همراه با شکوفه‌های بهاری نویدبخش امّید باشی برای تمام آدم‌ها.

آرزو می‌کنم آدم‌های خوب‌تری شویم و جهان جای زیباتری شود برای زیستن...

آرزو می‌کنم ببینمت به زودی وقتی که تلخی‌ها تمام شده‌اند و تو با لبخند و آرامشی عمیق، میان سبزترین کوچه‌های بهار، بدون دلواپسی، قدم می‌زنی، آفتاب دارد بی‌منت می‌تابد، شاخه‌های سبز با نوازش‌ِ دستان باد می‌رقصند و صدای گوینده‌ی رادیو در تمام خیابان پیچیده که دارد بدون وقفه از خبرهای خوب می‌گوید و آدم‌ها در گوشه گوشه‌ی شهر، جشن شکرگزاری و لبخند می‌گیرند.

آرزو می‌کنم امسال سال ما باشد، سال همه‌ی ما... ❤️

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۳۰
مریم سلیمانی

که سیلاب اگر تمام دشت را در جسارتش بلعید ؛ تو استوار ، سرت را به سمت آسمان گرفته باشی ، که زمین و زمانه اگرلرزید ؛ تو محکم و پا برجا ایستاده باشی . تا آدم‌ها زمان بیقراری‌ شان و برای غرق نشدن ؛ یا بخواهند شبیه تو باشند ، یابه امنیتت پناه بیاورند ...

در جهانی که تمام موجوداتش برای ضعیف بودنشان دلیل می‌تراشند و برای قوی نبودنشان بهانه دارند ؛ تو قوی بمان ، وهمان جوانه‌ی جسوری باش که از زیر پوست زمستان می‌شکفد و ثابت می‌کند "با یک گل هم بهار می‌شود" !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۴۸
مریم سلیمانی

هر کسی در عمیق‌ترین جای ذهنش پستویی دارد که در مواقع بحرانی به آن‌جا پناه می‌برد. آن‌جا می‌تواند بدترین احوال و سهمگین‌ترین و کمرشکن‌ترین حوادث را پشت سر بگذارد. مثل پناهگاه‌های دوران جنگ. بعد از بمباران بیرون می‌آیی. شهر سوخته، خانه‌ات خراب شده، امّا خودت زنده‌ای. دود از زنده و مُرده‌ی شهر برمی‌خیزد امّا تو فرصت داری دوباره بسازی‌اش. چرا بعضی‌ها وقتِ بمباران یادشان می‌رود بروند پناهگاه ؟!!!!!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۸ ، ۲۱:۳۹
مریم سلیمانی

به مسافران پرواز اوکراینی فکر میکنم. دقایق آخر در فرودگاه امام با فکر اینکه جستیم ! 

با فکر جنگ پشت سر، با آرزوهای خوب فردا. 

به دانشجویان پرواز اوکراینی فکر میکنم، با چمدان های پر از دعای مادرانشان... 

قلبم مچاله می شود برای شبی که از خنده رفتن تا اشک مرگ شان یک پرواز

 فاصله بود.......

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۱
مریم سلیمانی

با خودت بگو؛

"گذشته عزیز

بخاطر همه درس ‌هایی که به من دادی متشکرم

و آینده عزیز من آماده‌ ام.

چون...

یک شروع عالی همیشه در نقطه ‌ای اتفاق می ‌افتد که فکر می ‌کردی پایان همه چیز است...

وقتی در تاریکی هستی، دیگران را به داخل راه بده،

شاید نتوانند تو را از دل تاریکی بیرون بیاورند، اما نوری که موقع ورودشان با خود به داخل می ‌آورند، می ‌تواند نشانت دهد که در کجا قرار داری...

قطعا" انسان با دست گرفتن پیش می رود و زندگی با آرامش حاصل از عشق بی نهایت را تجربه میکند.

زندگی ای که یکبار بیشتر نیست...

زندگی ای که آدمهایش تکرار ندارند...

شاد باش و از همینجا دوباره آغاز کن...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۲
مریم سلیمانی

هروقت باران بیاید، بالاخره بند خواهد آمد. هروقت ضربه می‌خورید

 بالاخره خوب می‌شوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست.

 هر روز صبح طلوع خورشید می‌خواهد همین را بگوید اما شما یادتان می ‌رود و درعوض فکر می ‌کنید که شب همیشه باقی میماند.

اما اینطور نیست. هیچ ‌چیز همیشگی نیست. پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست.

 اگر اوضاع بد است، نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمی ‌ماند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۸ ، ۱۷:۰۱
مریم سلیمانی

در حالی که نه بدن ورزیده گوریل ، نه قدرت بازو خرس ، نه سرعت پلنگ ، نه خیز آهو ، نه درندگی گرگ ، نه حیله گری روباه و نه خصلت کفتار را دارد ولی او را سلطان جنگل مینامند !!! 

شیر به دلیل خصائص رفتاریش سلطان جنگل است، چون تا گرسنه نباشد شکار نمیکند ( درنده خو نیست ) ، 

در وقت گرسنگی شکار را به اندازه نیازش انتخاب میکند ( طماع نیست ) ،

در بین حیوانات قوی ترین را انتخاب میکند ( ضعیف کش نیست ) ،

از میان حیوانات ماده های باردار را شکار نمیکند، ( رحم و شفقت دارد ) ، بعد از شکار اول اجازه میدهد خانواده تغذیه کنند ( از خود گذشتگی دارد ) ،  هیچ گاه باقیمانده غذا را دفن یا از دسترس دیگر حیوانات دور نمیکند ( بلند نظر و سفره گذار است ) و در وقت مریضی یا کهولت گله را رها میکند تا مزاحم آنها نباشد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۸ ، ۲۳:۴۰
مریم سلیمانی

اگر ارزش شما نزد خودتان به این بستگی دارد که دیگران چقدر برای شما ارزش قائل می شوند، به احتمال زیاد جزو آن دسته از افراد هستید که تمام زندگی شان را وقف راضی نگه داشتن دیگران می کنند. 

لازم نیست همه از شما خوششان بیاید یا با سبک زندگی شما موافق باشند. نکات خوب و بد انتقادات دیگران را مد نظر قرار دهید، اما هیچ گاه اجازه ندهید ارزش شما را کس دیگری تعیین کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۲:۲۷
مریم سلیمانی

حال من عالی‌ست. من سر و پا شور و نشاط هستم و خداوند همواره با من است و هرآنچه نیاز داشته باشم را در اختیارم قرار می دهد.

خدایا سپاسگزارم🙏🏻

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۵:۰۱
مریم سلیمانی

در حکایتی از گذشته معروف است که پادشاه یک کشور به پادشاه یک کشور دیگر یک فیل سفید هدیه می دهد، کسی که هدیه را پذیرفت، هزینه های زیادی را صرف نگهداری و خوراک این فیل سفید می کرد.

نسل های مختلف بدون آن که بدانند این فیل سفید به چه درد می خورد هزینه‌های زیادی را بمتحمل می‌شدند و دلشان هم نمی‌آمد که آن را کنار بگذارند یا رها کنند زیرا می گفتند: 

"حیف است تا کنون هزینه زیادی برای آن شده است و نمیتوان آن را رها کرد!". 

در نظر بگیرید کسی وارد دانشگاه می‌شود و متوجه می‌شود استعدادی در آن رشته ندارد اما آن را رها نمی‌کند به خاطر هزینه هایی که برای قبولی آن داده و زمانی که صرف کرده است. 

او می‌داند در آینده نیز آن رشته منبع درآمد او نخواهد شد، به آن رشته دانشگاهی و آن مدرک میتوان فیل سفیدآن فرد گفت. 

در مورد کسب و کار هم همین‌طور است. شاید محصولی آنقدر ارزش نداشته باشد که برای آن هزینه بیشتر صرف گردد.

 در زندگی فیل‌های سفید زیادی داریم و بدون آن که خاصیتی داشته باشند برای آنها هزینه می‌کنیم!

فیل‌های سفید زندگی‌تان را رها کنید!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۸ ، ۰۸:۰۸
مریم سلیمانی