فرزندم :
هرچه توضیح بود، به تو دادهام، هرچه تلنگر بود زده و هرچه گوشزد بود، کردهام. از اینجا به بعد آزادی.
فکر میکنم خوب و بد و باید و نبایدها دستت آمده و در حد قابل قبولی قدرت تشخیص و تصمیم پیدا کردهای. امیدوارم تصمیمهای خوب و کارآمد بگیری و قبل از تصمیماتت خوب فکر کنی و تمام جوانب را سنجیدهباشی.
فرزندم! اینکه اهرم کنترلم را از روی تو بر میدارم به این معنا نیست که تو از اینجا به بعد تنهایی، نه! من باز هم حواسم به تو هست که زمین نخوری، که اگر زمین خوردی دستانت را بگیرم و بلندت کنم، که اگر بلندت نکردم حواسم باشد که انگیزهی کافی برای بلند شدن داشتهباشی. حواسم به تو هست که کِیف کنی و از مسیر هموار یا ناهموار زندگیات نهایت لذت را ببری.
از اینجا به بعد را میسپارم به خودت، به دنیا و آدمها و من ثابت کن که آزادیِ اراده و اختیار، خوب است. که تجربه کردن و یادگرفتن خوب است. که خوب است آدمهای اطرافمان را راهنمایی کنیم، نه کنترل! که دستشان را بگیریم، نه مچشان را! که حواسمان باشد زمین نخورند، نه اینکه منتظر باشیم زمین بخورند تا حق به جانبانه بگوییم؛ دیدی گفتم! که من بیزارم از این جماعت دیدی گفتمها، که بیزارم از این مچگیرها و کنترل کنندهها. از آنها که محدود میکنند و اعتقادی به اراده و اختیار ندارند.
همانها که معتقدند آدمها جنبهی آزادی ندارند.
فرزندم! تو ثابت کن اشتباه میکنند، تو ثابت کن ارزشش را داری، که مطمئنم داری... عزمت را جزم کن، کفشهای آهنینت را بپوش و به سمت خوشبختی و حال خوب و موفقیتت قدم بردار.
فرزندم! تو آزادی، اما فراموش نکن بزرگترین هدفهای تو اول انسانیت و بعد موفقیت باشد،
که انسانیت خودش به تنهایی،یکی از بزرگترین موفقیتهاست.