فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

هیچوقت فراموش نکن؛
اگر حس روییدن در تو باشد;
حتی در کویر هم رشد خواهی کرد...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۸۱۴ مطلب با موضوع «انرژى مثبت» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۰۳
مریم سلیمانی

شروع جدیدی که خدا برات مقدر میکنه 

با یه پایان آغاز میشه!

بخاطر در های بسته ممنون باش..

اون ها اغلب مارو به سمت در اصلی هدایت میکنن!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۳ ، ۱۸:۰۷
مریم سلیمانی

لطفا زندگی را زندگی کنید، جوانی کنید، جلویِ آینه با خودتان حرف بزنید، بلند بخندید و بِچَـرخید. خودتان را بغل کنید! 

به درک که چه فکری راجع به تو‌ میکنند!

فکر آنها تو را خوشبخت نمیکند، این لحظه ها هیچ‌ جوره بر نمیگردند، 

خودت، به خودت خوشبختی را هدیه کن، خودت هیچوقت خودت را ترک نمیکند:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۳ ، ۱۸:۰۵
مریم سلیمانی

‌دیگر خودش را به در و دیوار نمی‌کوبد، از هر چه هست و نیست شاکی نمی‌شود، از آدم‌ها فاصله نمی‌گیرد، از هیچکس دیگر متنفر نمی‌شود

دیگر گریه نمی‌کند، غصه نمی‌خورد، از حرف کسی نمی‌رنجد، دیگر شعر نمی‌خواند، موسیقی گوش نمی‌دهد، به کسی زنگ نمی‌زند، کسی هم به او زنگ نمی‌زند

دیگر صدایی، اتفاقی، بوی عطری، اسمی، زنگ تلفنی، نامه‌ای، خاطره‌ای، حرفی، رنگ پیراهنی، حواسش را پرت نمی‌کند

آدم از یک جایی به بعد، دیگر منتظر نمی‌ماند، دیگر عجله نمی‌کند، دیگر حوصله‌اش سر نمی‌رود، دیگر بی قرار نمی‌شود

می‌دانی؟

آدم از یک جایی به بعد فقط تماشا می‌کند !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۱۷
مریم سلیمانی

کلمات ما افکار تولید می کنند، 

پس باید به ضمیر ناخودآگاهتان پیام ها 

و تصاویر بسیار مثبت و قدرتمند دهنده

 بدهید تا طبق آنها عمل کنند

جمله تاکیدی برای سلامتی:

((بدن من یک موجود شفادهنده

شگفت انگیز است ))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۳۲
مریم سلیمانی

تا وقتی جهل، حاکم بر اندیشه‌ی آدمیان است ؛ بت‌ها تغییر می‌کنند اما بت‌پرستی همچنان ادامه دارد...!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۷
مریم سلیمانی

چشم‌ هایش
همه‌ ی آن چیزی را که صدایش نمی‌توانست،
به من گفت...
ما هزاران کلمه با هم حرف زدیم،
بی‌آنکه واژه‌ای گفته باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۱
مریم سلیمانی

اگر خوب زندگی کنی لزوما شاد نمی شوی

اما اگر شاد باشی خوب زندگی خواهی کرد

دست نیافتنی ترین چیز

زمان از دست رفته است …

 #برتراند_راسل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۳ ، ۱۹:۲۱
مریم سلیمانی

با این همه جدایی 

دنیا ادامه دارد...

تلخ است و سخت و مبهم

اما ادامه دارد!

مجنون اگرچه چندیست 

دست از جنون کشیده ست ،

لطفاً به او بگویید:

لیلا ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۳ ، ۱۸:۴۹
مریم سلیمانی

ما نمی‌توانیم تصمیم بگیریم و در عین حال هیچ چیز را از دست ندهیم.

درست بودن اتفاق‌ها و جریان زندگی به معنای این نیست که قرار است اتفاق‌های دنیا به کام ما باشد. اتفاق‌های تلخ و تجربه‌های دردناکی وجود داشته‌اند و وجود خواهند داشت. اتفاق‌ها لزوماً "خوب" نیستند اما قطعاً "مفید" هستند. در هر اتفاق، فرصتی برای شروع جدید و تصمیم هایی جدیدتر وجود دارد. حتی در سخت‌ترین و دردناک‌ترین اتفاق‌ها...

.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۰۷
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۰۵
مریم سلیمانی

🔻آدم ها وارد زندگی‌مان می‌شوند و گاهی باید جایی از زندگی‌مان بیرون بروند.

این سخت است اما جزئی از جریان رابطه‌ها است. جریانی که ضرورتاً قواعد خاصی ندارد. گاهی بارها داستان را تعریف می کنیم تا آن را در ذهنمان تمام نکنیم. به خودتان اجازه دهید که از گذشته عبور کنید.

اجازه دهید داستان نامعلوم و بدون هیچ پایانِ مشخصی تمام شود.

گاهی هیچ کس در هیچ داستانی مقصر نیست.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۰۳
مریم سلیمانی

" وقتی قاطعانه تصمیم می‌گیری که زندگی رویاهایت را داشته باشی، جهان هستی همه چیز را به نفع تو تغییر می‌دهد ... تا تو بتوانی آن را به دست بیاوری.... افرادی که به آن‌ها نیاز داری ظاهر می‌شوند، شفایی که به آن نیاز داری اتفاق می‌افتد‌ درهای بسته باز می‌شوند....

هنگامی که برآورده شدن آرزوهایت را باور داشته باشی، معجزات یکی پس از دیگری رخ می‌دهند"

در واقع همه چیز وقتی شروع می‌شه که ما قلباً تصمیم می‌گیریم که برای چیزی که می‌خوایم، تلاش کنیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۵۶
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۵۵
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۲ ، ۱۰:۵۲
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۲ ، ۱۶:۵۸
مریم سلیمانی

انسان کسی را می تواند نجات دهد

که خود اصرار به سقوط نداشته باشد

ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد ،

چه می‌شود کرد ؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۲ ، ۱۶:۵۵
مریم سلیمانی

دیوارهای بلند را نساخته‌اند تا مانع رسیدن ما به رؤیاهایمان شوند. دیوارها را ساخته‌اند تا با سخت‌کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رؤیاهایمان چقدر برایمان مهم است. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ما، رؤیاهایشان را دیوانه‌وار دنبال نمی‌کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۲ ، ۱۸:۳۰
مریم سلیمانی

انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بی سواد حقیقی است، 

هر چند تمام کتاب های دنیا را خوانده باشد...!

اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور، حسادت و زباله‌های دیگر است، بدان که هیچگاه چیزی را نیاموخته‌ای و هنوز رشد نکرده‌ای ...

📕 #رهایی_از_دانستگی

✍🏻 #کریشنا_مورتی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۲ ، ۰۱:۱۴
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۲ ، ۰۱:۱۱
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۲ ، ۱۸:۵۱
مریم سلیمانی

آنان که شیپور جنگ می دمند

آنان که دعای باریدن گلوله را از آسمان ها دارند

آنان که در خانه هایشان نشسته و

برای مردمانی بیگناه، سرود مرگ میخوانند

نمی دانند که کودکان نجات یافته ی امروز 

از میدان نبرد

همان هیولاهای فردا هستند که

جهان را زشت می بینند، به شکل جنگ

هیچ چیزی از جان یک انسان بیگناه

با ارزشتر نیست

نه دین... نه تعصب... نه خاک... 

و نه فریادی که در یورش ها زده می شود

(هر مملکتی با شعار مختص خود) 

نجات یافتگان جنگ

از جهان تنفری بیش از قبل دارند

و این یعنی نابودی عشق...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۲ ، ۱۸:۴۷
مریم سلیمانی

آدمی سعادتش رو به رشدش مدیونه،

رشدش رو به یادگیری از شکست‌هاش،

شکست‌هاش رو به جسارتش،

جسارتش رو به موفقیت‌های قبلیش،

موفقیت‌های قبلیش رو به تلاشش،

تلاشش رو به پشتکارش،

پشتکارش رو به انگیزه‌ش،

و انگیزه‌ش رو، گاهی، به زخم‌هاش ...

زخم‌ها دردناکن. اما می‌تونن بانی سعادت هم بشن .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۲ ، ۱۷:۳۹
مریم سلیمانی
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۲ ، ۱۰:۲۵
مریم سلیمانی

همه ی ما تو چرخ و فلک زندگی جایی واسه خودمون داریم جایی که ثابت نیست و تغییر پذیره؛ بعضی وقتا تو بالاترین نقطه ممکن و تو اوجیم بعضی وقتا هم جامون اون پایین ماییناست ولی قسمت خوبش اینه که میچرخه این چرخ فلک...

میچرخه و هر لحظه جامونو عوض میکنه اصلا براش مهم نیست که فقیری یا پولدار ، زنی یا مرد ، خانواده داری یا نه و... 

اون کارشو انجام میده و این تویی که باید بسازی باهاش و خودتو باهاش وفق بدی!

یهو از فرش به عرش میبرتت و برعکس... 

مهم اینه که هر وقت هر جای این چرخ و فلک بودی از تک تک لحظه هات نهایت استفاده رو ببری و غم به دلت راه ندی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۲ ، ۱۰:۳۲
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۲ ، ۰۰:۵۴
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۰:۳۹
مریم سلیمانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۰:۰۹
مریم سلیمانی

یه استاد داشتیم همیشه میگفت : اگر فکر میکنی حرفی رو «باید» بزنی و دیگه هیچ زمانی فرصت گفتنش نیست، درنگ نکن !

ولی اگر فکر میکنی هنوز میتونی برای گفتن اون حرف صبر کنی، حتی چند لحظه، اون موقع درنگ کن ...

یکی از نشانه‌های رشد و بلوغ آدمیزاد، تشخیص درست‌‌ترین رفتار در همین دو راهیه؛ تأمل یا اقدام !

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۰۸:۳۳
مریم سلیمانی

انگار کودک بی غم و آسوده ی سال های دور ، به رسم وفای کودکانه اش، در من، تکرار می شود ...

باد می وزد، باران می بارد،

و مدام صدای زنگ خاطره انگیز مدرسه در گوش خیالات من ، می پیچد ...

صدای خنده و پچ پچ های کودکانه در کلاسی که پنجره اش به یک صبح روشن و طلاییِ پاییزی گشوده بود ،

صدای گچی که معلم به تخته سیاه می کوبید تا حواسِ پرت مرا ، جمع تر کند ،

و صدای دسته جمعی کودکانی ، که ترانه ی "باز باران" و "صد دانه یاقوت" می خواندند ...

و مدام بوی عطر پاک کن و دفتر و کتاب های نو ، جان تازه ای به من می بخشد ...

کاش من هم شبیه کبرای کتاب ها ، در خمِ گرفتن تصمیم خودم مانده بودم و هرگز بزرگ نمی شدم .

کاش سقوط زیبای برگ های خشکِ پاییزی ، تداعی دردهای بزرگسالی ام نمی‌شد ،

کاش قدم زدن در خیابان های نارنجی پاییز ، گریز ناگزیری از رنج های تکراری ام نبود ...

خدایا اجازه !

می شود به کودکی ام برگردم ؟!

من از دنیایِ نفس گیرِ آدم بزرگ ها خسته ام ،

این روزها دلم بدجور هوای کودکی ام را کرده ...

بدجور ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۶
مریم سلیمانی

طرحی بسیار پرمعنا از پاول کوژینسکی کارتونیست بزرگ لهستانی که نشان می‌دهد انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر کردن شکم ندارد و غم نان اجازه نمی‌دهد که انسان به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهی‌اش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد.

هر کجا فقر تمجید و داشتن سرمایه و پول تقبیح شد، شکم‌ها را هدف نگرفته‌اند، تفکر و آگاهی و مغزها را نشانه گرفته‌اند...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۰
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۲۷
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۲۲
مریم سلیمانی

 و نشان دادنی نیستند و توضیح دادنی؛ ولی مزمن‌اند و طاقت‌سوزند و جان‌فرسا. یک دردهایی به چشم نمی‌آیند و سوی چشم را می‌گیرند و سوی زیستن را می‌گیرند و دمار از آرامش آدم در می‌آورند. یک دردهایی بی‌درمانند و چسبیده‌اند به شاهرگ حیات آدم و جداشدنی نیستند. باید با آن‌ها سر کنی، باید با آن‌ها کنار بیایی، باید آن‌ها را به رسمیت بشناسی.
یک دردهایی آنقدر ریشه‌دار و آنقدر کهنه و آنقدر عمیقند که پاره‌ای از حیات انسان شده‌اند و آدمی در مواجهه با آن‌ها، محکوم است به مدارا...
آدمی محکوم است، دردهای عادت شده و ادامه‌دار را به عنوان بخش‌های طبیعی حیات، به رسمیت بشناسد.
یک دردهایی جان آدم را به لب می‌رسانند و آنقدر پذیرفته و آنقدر محترم‌اند که جسارت نمی‌کنی به آن‌ها اعتراض کنی و جسارت نمی‌کنی از آن‌ها حرف بزنی...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۱ ، ۲۰:۵۸
مریم سلیمانی

نمی‌دانم همین‌لحظه که این کلمات را می‌خوانی، روزگار بر تو چطور گذشته، نمی‌دانم چقدر رنج کشیده‌ای، چقدر خشمگین شده‌ای، چندبار کم آورده‌ای، یا چقدر از آنچه برایت اتفاق افتاده ذوق کرده‌ای، چقدر خوشحال بوده‌ای و چقدر کسی را عمیقا دوست داشته‌ای. نمی‌دانم چقدر نداشته‌ای و چقدر از دست داده‌ای، چقدر احساس تنهایی مطلق کرده‌ای و چقدر کسی را نداشته‌ای که با او حرف بزنی.

نمی‌دانم روزگار بر تو چطور گذشته و آدم‌ها با تو چطور رفتار کرده‌اند. نمی‌دانم چند بار دلت گرفته، چند بار کم آورده‌ای و چند بار تعادل جهانت را از دست داده‌ای و از کوره‌ی منطق و اعتدال در رفته‌ای.

نمی‌خواهم بیهوده دلداری‌ات بدهم و بگویم روزهای خوب‌تری می‌رسد، حتی می‌خواهم بگویم روزهای بدتری هم می‌رسد، تو باید قوی باشی. تو تنها جنگجوی میدان زندگی خودت هستی و باید جسور و امیدوار، روی پای خودت بایستی، زمین بخوری و دوباره بلند شوی. فرقی نمی‌کند چقدر زخمی و خون‌آلود و دردمندی، تو باید قوی باشی، قوی‌ترینِ خودت.

فریبِ ظاهرِ آرامِ آدم‌ها را نخور! درونِ هرکس میدان نبردی برپاست و هرکس به شیوه‌ی خودش، در داستان خودش و با حجم مشکلات خودش، دارد می‌جنگد. در نبردی بدون فینال و مدام. با شادی‌های به کوتاهیِ چکیدن آب روی سرب داغ و غم‌های نامیرا و عمیق. که شادی‌ها هرگز حریف غم‌های آدمیزاد نخواهند شد، حتی اگر دائما پیروز میدان باشد.

نمی‌دانم بر تو چه‌ها گذشته و می‌دانم سخت است پیچیدگیِ درون را شرح دادن، اما از دور در آغوشت می‌گیرم و آرام در گوشت زمزمه می‌کنم: «خیالت راحت، تو تنها نیستی.»

و این نهایتِ تلاش من برای آرام کردن توست.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۱ ، ۲۰:۵۴
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۰۶
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۰
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۸
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۰۱ ، ۰۰:۰۵
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۲۲:۲۹
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۲۲:۲۷
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۲۲:۲۶
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۱ ، ۲۳:۰۶
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۱ ، ۲۱:۰۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۲۱:۳۲
مریم سلیمانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۲۰:۱۶
مریم سلیمانی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۳۳
مریم سلیمانی

بیزار از تمام نگرانی‌های مقدس، تمام دغدغه‌مندی‌های ثمربخش و بی‌ثمر، تمام دویدن‌ها، تجربه‌ کردن‌ها، موفق شدن‌ها، شکست‌ خوردن‌ها و از عمق جان، تلاش‌ کردن‌ها؛

نشسته‌ام کنج بی‌حوصلگی‌ها، تکیه داده‌ام به دیوار زمان، به عبور و مرور اتفاق‌ها و آدم‌ها نگاه می‌کنم و با خودم می‌گویم: هیچ چیز اهمیت ندارد! هیچ چیز آن‌طور که من فکر می‌کنم، اهمیت ندارد و این را بعد از آزمون و خطای فراوان می‌گویم. بعد از عبور از لحظاتی که عزیزترین دلبستگی‌هام را از دست دادم و تصور می‌کردم دیگر ادامه نخواهم‌داد و فراموش نخواهم کرد و احتمالا با کیفیفت سابق نخواهم‌زیست.

و حالا اینجا ایستاده‌ام، با کوهی از دلبستگی‌های فراموش‌شده بر دوش و رد زخم‌های برداشته‌، بر تن و شوقی لبریز که برای ادامه در من می‌جوشد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۲۵
مریم سلیمانی