فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

هیچوقت فراموش نکن؛
اگر حس روییدن در تو باشد;
حتی در کویر هم رشد خواهی کرد...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

   در زمان جدایی دو آلمان ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺭسید . ﺍﻭ ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍشت. ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻣﺮﺯﯼ گمرڪ از او پرسید: ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟

ﺍﻭ گفت : ﺷﻦ!

ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ڪرد ﻭ  ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﺳﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ، متوجه شد ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺟﺰ ﺷﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ در ڪیسه‌ها نیست  . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻋﺒﻮﺭ داد. ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﭘﯿﺪﺍ شد. دوباره در ڪیسه‌های همراه مرد چیزی جز شن نبود. ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ شد و مأمور به این نتیجه رسید ڪه این مرد دیوانه است .

ﭘﺲ ﺍﺯ متحد شدن آلمان یڪ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ دید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝﭘﺮﺳﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭ گفت : چرا در آن سالها ڪیسه‌های شن را با خودت از مرز رد می‌ڪردی؟

ﻣﺮﺩ گفت : من ڪیسه‌های شن را رد نمی‌ڪردم. من هر هفته یڪ دوچرخه نو را قاچاقی از مرز رد می‌ڪردم .

ﻧﺘﯿﺠﻪ: ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۸
مریم سلیمانی

‏موفقیت

‏اتفاقی است که در انتها رخ میدهد

‏نه در ابتدا !!

‏آنهایی که انتظار دارند

‏از همان ابتدا موفقیت آنها تضمین شود 

‏معنای موفقیت را نمیدانند ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۲۴
مریم سلیمانی

انسان هایی که اعتماد به نفس دارند خودشان را با دیگران مقایسه نمی کنند فقط خودشان را با بهترین کسی که می توانند باشند مقایسه می کنند .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۱۳
مریم سلیمانی

اگر خود را شکست خورده بپندارید شکست می خورید

اگر خود را شکست خورده نپندارید پیروزید

اگر طالب پیروزی هستید اما فکر می کنید توانایی آنرا ندارید موفق نخواهید شد

اگر فکر می کنید که می بازید حتما می بازید

همه چیز به ذهن شما بستگی دارد

اگر خود را انسانی عاجز و مفلوک می دانید مفلوک و عاجز هستید

برای رشد کردن باید اوج بگیرید

برای پیروزی و دریافت جایزه باید به خود مطمئن باشید

لزوما قوی ترین ها و سریع ترین ها پیروز نمی شوند. پیروز کسی است که فکر می کند می تواند پیروز شود .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۲۷
مریم سلیمانی

راه کج بود نشد تا به دیارم برسم

فال من خوب نیامد که به یارم برسم

🌴 استاد شهریار 🌴

سالروز درگذشت استاد محمد حسین شهریار و روز شاعر و ادب پارسی گرامی باد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۵۱
مریم سلیمانی

گویند از مردی ڪه صاحب گسترده‌ترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای در جهان است پرسیدند:

«راز موفقیت شما چه بوده؟»

او در پاسخ گفت :

زادگاه من انگلستان است.

در خانواده‌ی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر می‌دیدم، هیچ راهی به جز گدایی ڪردن نمی‌شناختم. 

روزی به طرف یڪ مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافه‌ای مظلوم و رقت‌بار به خود گرفتم و از او درخواست پول ڪردم.

وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت: به جای گدایی ڪردن بیا با هم معامله‌ای ڪنیم.

پرسیدم : چه معامله‌ای ...!؟

گفت: ساده است.

یڪ بند انگشت تو را به ده پوند می‌خرم.

 گفتم: عجب حرفی می‌زنید آقا، یڪ بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟

 - بیست پوند چطور است؟ 

 - شوخی می ڪنید؟! 

 - بر عڪس، ڪاملا جدی می گویم.

 - جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم.

 او هم‌چنان قیمت را بالا می‌برد تا به هزار پوند رسید. 

گفتم: اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معامله‌ی احمقانه راضی نخواهم شد.

 گفت: اگر یڪ بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند می‌ارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟

در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه می‌گویی؟

لابد همه‌ی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت!؟

گفتم: بله، درست فهیمیده‌اید. 

گفت: عجیب است ڪه تو یڪ ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی می‌ڪنی ...!

از خودت خجالت نمی‌ڪشی .!؟

گفته‌ی او همچون پتڪی بود ڪه بر ذهن خواب‌آلود من فرود آمد.

ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمده‌ام اما این بار مرد ثروتنمدی بودم ڪه ثروت خود را از معجزه‌ی تولد به دست آورده بود. 

از همان لحظه، گدایی ڪردن را ڪنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازه‌ای را آغاز ڪنم ...

قصه ها برای بیدار ڪردن ما نوشته شدند،

اما تمام عمر،  ما برای خوابیدن از آنها استفاده ڪردیم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۵۵
مریم سلیمانی

آرایه های ادبی اگردر جمله یا شعر واقع شوند،باعث زیبایی آن می شوند .

تشبیه

در هر تشبیه میان آن چه تشبیه می شود و آن چه بدان تشبیه می کنیم ، شباهت ها و مشترکاتی وجود دارد . از تشبیه برای زیبایی و تاثیر گذاری سخن و نوشته استفاده می شود 

 تشبیه : « تشبیه ماننده کردن چیزی است به چیزی ، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب (دروغ) باشد نه صدق (درستی – حقیقت ) یعنی ادعائی باشد نه حقیقی » 

« توجه اصلی ما در فهم تشبیه باید روی « مشبه به » باشد ، چون « وجه شبه » از « مشبه به » اخذ می شود . » 

تشبیه دارای انواعی مختلف است که در این بحث نمی گنجد .

در جمله ی : رزمندگان اسلام مثل شیر جنگیدند

مشبه: ( کلمه ای است که آن را تشبیه می کنیم ) مثل : رزمندگان اسلام

مشبه به :( کلمه ای است که طرف اول (مشبه) را به آن نشبیه می کنیم ) مثل :شیر

ادات: ( کلمه هایی هستند که طرف اول (مشبه) را به طرف دوم (مشبه به) پیوند می دهد . مثل : مثل

وجه شبه:  (ویژگی های مشترک میان طرف اول و طرف دوم است . طرف دوم باید آن ویژگی را به حد کمال داشته باشد یا به داشتن آن معروف باشد .)مثل:جنگیدن

در کتاب فارسی سال دوم : هر تشبیه را دارای چهار قسمت یا رکن می داند 1)رکن اول ( مشبه )           2) رکن دوم ( مشبه به )    3) رکن سوم ( وجه شبه )    4) رکن چهارم (ادات تشبیه )

تشبیه در صورت گسترده و کامل خود جمله است و این جمله حداکثر چهار جزء دارد که به آن ها ارکان تشبیه می گویند .

اضافه ی تشبیهی : گاهی ادات تشبیه و وجه شبه با هم حذف می شوند و طرف اول (مشبه) و طرف دوم ( مشبه به ) به وسیله کسره (ـِ) به هم پیوند داده می شوند اصطلاحاً‌به این تشبیه ( که حالت ترکیبی به خود گرفته است ) اضافه ی تشبیهی می گویند . تذکر : در این صورت جای مشبه و مشبه به عوض می شود . مثل: باران رحمت 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۴۰
مریم سلیمانی

دلا این زندگی جز یک سفر نیست.....

گذرگاه است و راهش بی خطر نیست


چو خواهی با صفا باشی و صادق.....  

به جز راه خدا راهی دگر نیست..... 


غم بیچارگان خوردن مهم است .....

دلی از خود نیازردن مهم است.....


چه مدت زندگی کردن مهم نیست..  

چگونه زندگی کردن مهم است......


عیوب خویش را دیدن مهم است....

خطا باشد ز مردم عیب جویی......


خطای خلق بخشیدن مهم است...

دلا درد آشنا بودن مهم است....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۷
مریم سلیمانی

صدا تبدیل می شود به موسیقی

حرکت تبدیل به رقص..

لبخند تبدیل به خنده

و زندگی تبدیل به جشن

پس بخند تا دنیا با تو بخندد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۱۴
مریم سلیمانی

کاغذ،‌ ورقه‌ نازک‌ و‌ همواری‌ است‌ که‌ به‌ طور‌ معمول‌ از‌ الیاف‌ گیاهی‌ ساخته‌ می‌شود‌ و‌ به‌ طور‌ عمده‌ برای‌ نوشتن‌ و‌ چاپ‌ کردن‌ از‌ آن‌ استفاده‌ می‌شود.

به‌نظر می‌رسد واژه‌ کاغذ‌‌ از‌ زبان‌ سانسکریت‌ وارد‌ زبان‌ فارسی‌ شده‌ باشد.کاغذ‌ از‌ الیاف‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ سلولز‌ تشکیل‌ می‌شود‌ که‌ از‌ سال‌ ۱۸۶۰‌ به‌ بعد‌ قسمت‌ عمده‌ کاغذ‌ جهان‌ از‌ چوب‌ و‌ مغز‌ آن‌ بدست‌ می‌آید.

ساخت‌ اولین‌ کاغذی‌ که‌ شبیه‌ کاغذهای‌ امروزی‌ بوده‌ است‌ به‌ فردی‌ چینی‌ بنام‌ تسای‌ لوآ‌ در‌ سال‌ ۱۰۵‌ میلادی‌ ‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود.

چینی‌ها‌ در‌ ساختن‌ کاغذ‌ از‌ پوست‌ درخت‌ توت‌ استفاده‌ می‌کردند‌ و‌ بعدها‌ در‌ قرن‌ اول‌ و‌ دوم‌ میلادی،‌ گرد‌ فشرده‌ ساقه‌ خیزران‌ را‌ برای‌ تهیه‌ کاغذ‌ بکار‌ بردند.

در‌ اروپا‌ تا‌ حدود‌ قرن‌ اول‌ میلادی‌ از‌ کاغذ‌ پاپیروس‌ استفاده‌ می‌شد‌ ولی‌ در‌ آن‌ زمان‌ با‌ پیدایش‌ نوع‌ جدیدی‌ از‌ کاغذ‌ که‌ پارشمن‌ ‌ نامیده‌ می‌شد‌ رقابتی‌ بین‌ این‌ دو‌ نوع‌ کاغذ‌ بوجود‌ آمد.

بدین‌ ترتیب‌ تا‌ تهیه‌ کاغذ‌ به‌ صورت‌ امروزی‌ (‌ یعنی‌ تهیه‌ کاغذ‌ از‌ موادی‌ چون‌ الیاف‌ پارچه‌ و‌ چوب‌ )‌ برای‌ نوشتن‌ از‌ پارشمن‌ و‌ پاپیروس‌ استفاده‌ می‌شد.

   تاریخچه‌ کاغذسازی ‌در‌ ایران‌

تاریخ‌ ساخت‌ کاغذ‌ در‌ ایران‌ به‌ سال‌ ۱۳۴‌ هجری‌ قمری‌ (‌ ۷۵۱‌ میلادی‌ )‌ و‌ به‌ زمان‌ هجوم‌ چینیان‌ به‌ سمرقند‌ برمی‌گردد.‌ که‌ طی‌ آن،‌ ایرانیان‌ فن‌ کاغذسازی‌ را‌ از‌ اسیران‌ چینی‌ فرا‌ گرفتند.

طولی‌ نکشید‌ که‌ کاغذ‌های‌ تولیدی‌ ایران‌ به‌ قدری‌ شهرت‌ پیدا‌ کرد‌ که‌ از‌ طریق‌ کاروان‌ هایی‌ از‌ بغداد‌ و‌ دمشق‌ به‌ مصر‌ و‌ از‌ آنجا‌ در‌ امتداد‌ دریای‌ مدیترانه‌ به‌ آسیای‌ مرکزی‌ و‌ سپس‌ به‌ اروپا‌ برده‌ شد.‌


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۹
مریم سلیمانی
 تبدیل چوب به قطعات ریز :

با استفاده از ماشین پوست کنی، و دستگاه تولید تراشه و عبور تراشه‌ها از الک مخصوص صورت می‌ گیرد و قطعاتی به طول حداقل 4 و عرض 2 سانتی متر (در مورد چوب) به دست می‌آید .

 پختن چوب و تولید خمیر :

این عمل ممکن است از طریق مکانیکی یعنی، بدون استفاده از مواد شیمیایی و توسط بخار آب جوش، تحت فشار صورت گیرد که معمولاً برای تهیه کاغذهای ارزان و کاهی، مانند کاغذ روزنامه متداول است. در روش شیمیایی از هیدروکسید سدیم (در روش قلیایی ) ، سولفیت هیدروژن کلسیم، در محیط اسیدی (PH=2-3 ، روش بی سولفیت) و یا سولفیت سدیم (در روش سولفیت) همراه با کمی کربنات سدیم در دمای بالاتر از 100 درجه سانتیگراد و تحت فشار، استفاده می ‌شود. در این مرحله خمیر قهوه‌ای رنگی حاصل می ‌شود که از آن در تهیه مقوا، کارتن، و یا کاغذ‌های کاهی استفاده می‌ شود .

 شستشوی خمیر کاغذ :

شستشوی قلیایی، که با استفاده از محلول 3 درصد سود در دمای 45 تا 50 درجه سانتیگراد به مدت یک تا دو ساعت صورت می‌گیرد. این عمل برای جدا کردن لیگتین و کاهش رنگ خمیر انجام می ‌پذیرد .

برخلاف این تصور که تولید کاغذ اساسا یک فرآیند مکانیکی است، در این فرآیند، پدیده‌های شیمیایی نقش برجسته‌ای دارند. از تبدیل چوب به خمیر کاغذ گرفته تا تشکیل کاغذ، اصول شیمیایی دخالت آشکاری دارند .

 اعمال شیمیایی (رنگ زدایی) در دو مرحله صورت می‌گیرد :

1 - کلر زنی، که در PH=2 تا دمای 25 تا 45 درجه سانتیگراد به مدت تقریبی یک ساعت صورت می‌گیرد. در این مرحله لیگتین باقیمانده در خمیر، به صورت محلول در می ‌آید که بسته به نوع مواد شیمیایی به کار رفته برای پخت، بین 3 تا 15 درصد ممکن است تغییر کند .

2- رنگ زدایی که توسط هیپوکلریت سدیم (به صورت محلول 3 درصد)، دی اکسید کلر، پراکسید هیدروژن، ازون، و غیره در PH=9-10 صورت می‌گیرد. تا اینکه لیگتین فقط اکسید شود و سلولز تحت تأثیر قرار نگیرد .• خشک کردن خمیر کاغذ 

در این مرحله خمیر کاغذ را از دستگاه تمیز کننده و توری‌هایی که دارای سوراخهای تا 3 میلیمتری‌اند، عبور می ‌دهند تا قسمت عمده آب خود را از دست بدهد. بعد آن را از پرسهای قوی عبور می‌دهند تا باقیمانده آب آن نیز خارج شود .

 پرس کردن، برش زدن و بسته بندی 

با عبور خمیر خشک شده از میان غلتک ‌های مخصوص، آن را به صورت صفحات کاغذ در آورده و توسط دستگاه برش آن را در اندازه‌ های مورد سفارش و نیاز بازار مصرف برش می ‌دهند و بسته بندی می ‌کنند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۱
مریم سلیمانی

کلر : رنگ بر

اگر کاغذ سفید مورد نظر باشد، عملیات شست‌وشو (سفید کردن) نیز باید در فرایند ساخت منظور شود. رنگبری از طریق لیگنین زدایی که سبب سفید شدن دائمی کاغذ می شود را می توان در مورد خمیرهای شیمیایی انجام داد . این فرایند در چند مرحله و معمولاً به وسیله کلر ، دی اکسیدکلر ، اکسیژن و سایر ترکیب های رنگبر عملی می شود.
کلر توسط شیل کشف شد ولی خواص رنگبری آن توسط بوتوله اعلام گردید . اما حدود یک قرن پس از این تاریخ تولید صنعتی کلر از طریق تجزیه الکترولیتی کلرید سدیم میسر شد و پس از آن ، مصرف کلر در صناایع مختلف رواج یافت . حدود پنجاه سال پس از این تاریخ ، مصرف کلر به عنوان رنگبر و سفید کننده در صنعت خمیر کاغذ آغاز شدامروزه از کلر برای گند زدایی نیز استفاده می شود وطبق شنیده ها ظاهرا در برخی اماکن بسیار حساس به میکروب ها مانند بخش های آی سی یو و ... از کلر برای از بین بردن میکروب ها استفاده می شود البته به شکل مایع . به دلیل مشکلات زیست محیطی ، در طی چند سال آینده ، احتمالاً استفاده از گاز کلر برای رنگبری منسوخ خواهد شد و استفاده از دی اکسید کلر رونق خواهد یافت . اما در دراز مدت ، مواد شیمیایی فاقد کلر ( اکسیژن ، هیدروژن پروکسید و اوزون ) جای دی اکسید کلر را خواهد گرفت

نشاسته : صاف کننده سطح کاغذ و افزایش مقاومت

نشاسته های کاتیونیک عمدتا برای حفظ و نگهداری الیاف و رنگدانه ها روی کاغذ مصرف می شوند، همچنین استفاده از اینها باعث بهبود و استحکام در مقابل پارگی و پایداری در مقابل تا خوردن کاغذ می شوند، همچنین به عنوان امولسیفایر برای ضد آب کردن کاغذهای چسب زنی و آهار زنی و در تصفیه و پالایش سنگ معدن به عنوان عوامل انباشتگی و لخته کنندگی مورد استفاده قرار می گیرند

گچ : شفافیت کاغذ

یک وجه اصلی صنعت کاغذسازی، فرایندی است که در آن الیاف معلق در آب تحت عمل پرداخت مکانیکی شدید قرار گیرند. عمل کوبیدن یا تصفیه، بر خصوصیات مکانیکی کاغذ اثر دارد. برای مثال افزایش پرداخت، موجب افزایش استحکام چگالی ظاهری الیاف است و اثر مستقیم آن بر روی الیاف، ایجاد انعطاف پذیری بیشتر آنهاست که موجب می‌شود الیاف بر روی یکدیگر خوابیده و سطح تماس بیشتری به‌وجود آید. به این ترتیب، اتصال بین الیاف تقویت می‌شود. البته این فرایند بسیار پیچیده است.در تولید کاغذهایی که از آنها برای چاپ یا نوشتن استفاده می‌شود، نوعی ماده پُر کننده به‌کار می‌رود. استفاده از این ماده نتایج بسیاری دارد مانند افزایش میزان ماتی، صافی، و یکنواختی کاغذ. مواد پرکننده رایج، چینی و گچ (کربنات کلسیم) است. سهم مواد پرکننده در کاغذ می‌تواند زیاد و بین 10 تا 15درصد وزن کاغذ را تشکیل دهد.

پلاستیک :

به کاغذ موادی (پلاستیک؛)، البته به مقدار بسیار کم، می‌افزایند تا به آن ویژگی خاص بدهند، مثلاآن را در برابر رطوبت مقاوم کند یا بر شفافیت آن بیفزایند و رنگ و سایه آن را تنظیم کنند.پوشش و پرداخت سطح کاغذ. مواد پوششی عمل‌آور سطح کاغذ، اجزای مهم غیرالیافی کاغذ را تشکیل می‌دهد. یکی از این نمونه‌ها کاغذهای براق مورد استفاده در مجله‌ها و نیز کاغذهای ضد آب هستند که گاه برای کتاب‌ها نیز به‌کار می‌روند.

رنگ :

تولید کاغذهای رنگی

علت استفاده از مواد زیر در کاغذ سازی:

پلاستیک: برای براق شدن کاغذ ها و زیبایی مثل جلد کتاب ها یا شومیز

رنگبرای استفاده از تصاویر مثل خود کتاب های بچه هاو ...

نشاسته : نشاسته به علت داشتن سلولز برای مقاوم کردن کاغذ استفاده میشه و همچنین جلوگیری از فرسودگی

کلر:برای از بین بردن رنگ تیره کاغذ و جدا کردن ماده لیگتین

گچ(کربنات کلسیم): برای افزایش ماتی -صافی و یکنواختی کاغذ


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۸
مریم سلیمانی


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۳۴
مریم سلیمانی

روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود...

پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود  و به بازرگان گفت:

از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی. تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت...

سپس تاجر به معاونش سپرد که آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد

آن مرد تعجب کرد وگفت

ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی؟

تاجر جواب داد :

ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم...

پروردگارا......

کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به  اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا

کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم....

آرزوهایتان را به دستان خدا بسپارید

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۲۵
مریم سلیمانی

دزدی مرتبا به دهکده ای میزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ دزد را یافتند، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ! ﯾﮑﯽ گفت: ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎیش ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ های ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ... ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﻣﺮﺩﻡ! ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ. 

ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩند ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ. ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ میﮔﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ میﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷت.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۶
مریم سلیمانی

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده ، شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت!

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که میخواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می کند، 

آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند ، اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد! 

زنش آن را جابه جا کرده بود،

مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار میکند!

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید 

که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم ! 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۶
مریم سلیمانی

     وقتی کار اشتباهی میکردم مادرم میگفت " اشکال نداره حالا چیکار کنیم تا درست بشه" 

اما مادر دوستم بهش میگفت "خاک برسرت یه کار درست نمی تونی انجام بدی" 

امروز هر دو بزرگسال و بالغیم. وقتی اتفاق بدی می افته اولین فکری که به ذهنم میاد "خب چیکار کنم؟" و با حداقل اضطراب و عصبانیت مشکل رو حل میکنم. اما دوستم با مواجه شدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه "خاک بر سر من که نمی تونم یه کار درست انجام بدم، چرا من اینقدر بدبختم؟"

حرفای امروز ما و احساسی که به فرزندمان می دهیم تبدیل به صدای درونی فرزندمان خواهد شد. 

مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به فرزندانمان می دهیم....

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۲۹
مریم سلیمانی

مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت .

پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله .

پسر پرسید : آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله .

حالا بگو شتر کجاست ؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم .

مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .

قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟

پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .

بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.

و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است .

قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد . 

پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۱۹
مریم سلیمانی

هرگز از هوش خوب فرزندمان نگوییم، از تلاش زیادش بگوییم.

اگر از هوشش گفتیم،‌ دیر یا زود، با هر شکست یا اشتباه، باور خود را به هوش بالایش و به حرف‌های ما از دست خواهد داد.

زندگی جایی نیست که شکست یا اشتباه، اجتناب‌پذیر باشد. اما وقتی از تلاش زیادش گفتیم، اگر هم شکست یا اشتباه کرد، باورش را به خودش از دست نمی‌دهد. بلکه تصمیم می‌گیرد که بهتر و بیشتر تلاش کند. 

هر شکستی او را محکم‌تر و پرتلاش‌تر خواهد کرد.

ضمن اینکه به تدریج خواهد آموخت، که چیزی باعث افتخار است که برای تلاشش،‌ زحمت کشیده باشد. نه چیزی که با آن، به دنیا آمده باشد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۳
مریم سلیمانی

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:

نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.

خوک به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟

من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا ... . 

حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. 

با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. 

علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود:

شاید علتش این باشد که "هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم."

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۸
مریم سلیمانی

    هنگام استرس بدن به دلیل احساس خطر، بیشترین خون را به سمت قلب، ریه ها و پاها می فرستد ؛ در نتیجه خون کمتری به مغز می رسد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۷
مریم سلیمانی

همزیستی دو الگوی اصلی دارد: همزیستی اختیاری و اجباری.

  • همزیستی اختیاری دو جاندار متفاوت اختیار آن را دارند که باهم یک رابطه همزیستی برقرار کنند. اما به ضرورت نیازمند این رابطه نیستند و می‌توانند بدون رابطه باهم نیز به زندگی خود ادامه دهند.
  • الگوی دیگر همزیستی اجباری است که در آن یک جاندار برای اینکه زنده بماند باید با جاندار دیگری معمولا جانداری مشخص ، همزیستی داشته باشد.
  • نیاکان همزیستان به اجبار گذشته قطعا موجودهای زنده مستقل بوده‌اند که در طول تاریخ توانایی اتکای به خود را برای زیستن از دست داده‌اند. این جانداران بیش از آنکه همزیستی اجباری بنمایند. همزیستی اختیاری داشته و به تدریج بیشتر و بیشتر به موجود دیگر وابسته شده‌اند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۲۸
مریم سلیمانی

  ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛

    ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛

   ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛

             ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻭ .....

    ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ 

     ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟                                                                          

      هیچ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ

   ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ ....

   ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...

   ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ

    ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ، ﺭﻓﺘﮕﺮ ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ 

     ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ ...

    ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ .....

   ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ....

  ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ....

    ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ...

   ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ....

    ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ 

     ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ماند

🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۳
مریم سلیمانی

کشاورزی یک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.

هنگام برداشت محصول بود.

 شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.

پیرمرد کینه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. 

روباه شعله ور در مزرعه به اینطرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.

در این تعقیب و گریز، گندمزار به خاکستر تبدیل شد...

وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم، باید بدانیم آتش این انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!

بهتر است ببخشیم و بگذریم....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۴۶
مریم سلیمانی

دلا یاران سه قسمند گر بدانی

زبانی اند و نانی اند و جانی


به نانی نان بده از در برانش

محبت کن به یاران زبانی


ولیکن یار جانی را نگه دار

به پایش جان بده تا میتوانی...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۰۸
مریم سلیمانی

ترس از مدرسه رفتن ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد؛ وابستگی شدید به مادر، اعتماد به‌نفس پایین کودک، ترس از تنهایی و دوری از خانواده، ترس از درس و مدرسه و تنبیه و شنیدن خاطرات بد و نامطلوب از پدر و مادر ازجمله علت‌های این ترس است. مادر یا پدری که تجربه‌های منفی توام با وحشت، ترس و اضطراب خود را از دوران تحصیل و مدرسه و تنبیه و توبیخ‌ها به کودک انتقال می‌دهند و از او می‌خواهند مواظب رفتارهایش باشد، خواه‌‌ناخواه، بذر ترس از مدرسه را در افکار او می‌کارند.

اگر فرزندتان از مدرسه رفتن هراس دارد، هرگز تحقیر و تمسخرش نکنید و هرگز دوست داشتنش را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و نگویید اگر مدرسه نروی، دوستت ندارم یا مادرت نیستم و... در اولین روزهای رفتنش به مدرسه هم حتما خودتان یا همسرتان در خانه بمانید تا وقتی برگشت، از احساساتش و اتفاقات مدرسه‌‌اش با شما حرف بزند .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۳۵
مریم سلیمانی

با کودک حرف بزنید، به حرف‌های کودکتان گوش بدهید، احساسات خود را بروز بدهید، اما مشکل را بزرگ نکنید .

گاهی اوقات، فقط صحبت کردن و گوش دادن به مشکلات، به رفع ترس و اضطراب کودک کمک می‌کند. در این مواقع «حرف زدن» تنها چیزی است که برای حل مشکل لازم است. بعد از آن سعی کنید احساس بهتری داشته باشید و مشکل را بیش از حد بزرگ نکنید .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۳۲
مریم سلیمانی

    از کلام استفاده کنید. روبه‌روی کودک بنشینید و مستقیم در چشم‌های او نگاه کنید. داد نزنید، بلکه با صدایی جدی و محکم به او بگویید کاری را که انجام داده است، دوست نداشتید. 

حتما به کار زشت کودک اشاره کنید نه اینکه خود او را مورد سرزنش و توهین قرار دهید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۳۰
مریم سلیمانی

درون آدمها را در زمان عصبانیت بشناسید حرفهایی که 

آدمها در زمان عصبانیت به شما میزنند 

واقعی ترین نظر آنها  در مورد شماست .

   دکتر الهی قمشه ای

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۱۸
مریم سلیمانی

بهترین زمان نوشیدن آب : 

۱ لیوان چند دقیقه قبل از غذا «هضم غذا»

۲ لیوان بعد از بیدار شدن

۱ لیوان قبل از دوش «کاهش فشارخون» 

۱ لیوان قبل از خواب «جلوگیری از سکته قلبی»

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۲
مریم سلیمانی

دلیل اینکه بوی عطر خود یا رایحه محیطی که در آن زندگی می کنید را پس از مدتی نمیتوانید احساس کنید، حس غریزی انطباق بویایی است.مغز برای تشخیص خطر،همیشه در پی بوهای متفاوت، تازه و غیرعادی است .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۹
مریم سلیمانی

فکر مثبت می تواند

کل روزت را تغییر دهد؛

خالق این فکرمثبت تو هستی

نه هیچ کس دیگر

منتظر نباش کسی بیاید و

فکر مثبت را در جعبه ذهن تو بگذارد

زیبا فکر کنید تا روزتان بهترین شود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۶
مریم سلیمانی

پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.»

پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.

روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟»

وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۰
مریم سلیمانی

           ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

     ﻗاﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ...

   ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟

      ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ

    ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿ ﮑﻨﯽ؟

   ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ

   ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿ ﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿ ﮑﻨﯿﻢ 

   ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ می کنم

        ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ.

         ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ حالی که ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ...

   ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭ حالی که می توﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟

    ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ

   ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ ؟

   ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ

    ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:

    ﻣﺎ نیز ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ می ترسیم ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ.

     این مطلب رو گذاشتیم زیرا می ترسیم بگویند که گذشته ایران از یاد رفت…

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۴
مریم سلیمانی

پادشاهی قصد نوشیدن آب از جویباری را داشت ، شاهینش به جام زد و آب بر روی زمین ریخت . پادشاه عصبانی شد و  با شمشیر به شاهین زد .

پس از مرگِ شاهین ، پادشاه در مسیر آب ، ماری بسیار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت .

مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت .

بر یکی از بالهایش نوشت : یک دوست همیشه دوست شما است حتی اگر کارهایش شما را برنجاند.

روی بال دیگرش نوشت : هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است ...

و شاهینی که دیگر زنده نشد !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۰
مریم سلیمانی

ز سوی عرش رحمان، نوید شادی آمد

بشارت ای محبان، امام هادی آمد

کجایی یابن زهرا بده عیدی ما را

که روح عشق و ایمان امام هادی آمد

میلاد نور مبارک باد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۷
مریم سلیمانی

پیشرفت بدون تغییر غیرممکن است، و کسانی که نتوانند تفکرات خود را تغییر و بهبود بخشند نخواهند توانست هیچ‌چیز دیگری را نیز بهبود بخشند...

جرج برنارد شاو

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۳
مریم سلیمانی

در همدان، کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند.

در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت.

وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را برداشت.

مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت.

از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. 

وقتى مار مادر، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت.

شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.

این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمیشود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۴
مریم سلیمانی

    هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید برایتان به واقعیت تبدیل می‌شود.

 شما آنچه را که می‌بینید باور نمی‌کنید، بلکه آن چیزی را می‌بینید که قبلا به عنوان یک باور انتخاب کرده‌اید.

 پس باید باورهای محدود کننده‌ای را که مانع موفقیت شما هستند را شناسایی کنید و آن‌ها را از بین ببرید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۱
مریم سلیمانی

‍ 13 شهریور روز بزرگداشت ابوریحان‌بیرونی

او در زمان خود و با امکانات ابتدائی شعاع زمین را 6560 کیلومتر حساب کرد که تا حد زیادی به مقدار صحیح آن (6371 کیلومتر) نزدیکست !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۱۱
مریم سلیمانی

"ایستادگی کن"

و به یادداشته باش که

لشکری ازکلاغها

جرات نزدیک شدن به مترسکی که

ایستادگی را

فقط به نمایش می گذارد

ندارند !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۵
مریم سلیمانی

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ!!

   ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻦ،

   ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﯽ،

   ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،

   ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣى ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ !!

   ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ !!

   ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿز ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!

   ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ...

   ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ،

   ﺑﻌﺪﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ...

  ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۵
مریم سلیمانی

 روزی لقمان به پسرش گفت : امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:

 اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

 دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

 سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!!...

 پسر لقمان گفت : ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ 

لقمان جواب داد:

 اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.

 اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.

 و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۴۶
مریم سلیمانی

          (وقتی چترت خداست)

بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد

         (وقتی دلت با خداست)

بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند 

        (وقتی توکلت با خداست)

بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند

        (وقتی امیدت با خداست)

بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند

       (وقتی یارت خداست)

بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند

       (همیشه با خدا بمان )

چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست

                ❣چتر خدا ❣

 بالای سر زندگیتون دانش آموزان خوبم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
مریم سلیمانی

فقط خداست که ...

میشود با دهان بسته صدایش کرد...

میشود با پای شکسته هم 

به سراغش رفت...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد...

تنها کسی است که 

وقتی همه رفتند می ماند...

وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند 

محرمت میشود...

و تنها سلطانیست که ...

دلش با بخشیدن آرام می گیرد، 

نه با تنبیه کردن...!

همیشه و همه جا ... خدا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۵
مریم سلیمانی
انسان برای پیروزی
 آفریده شده است، 
او را میتوان نابود کرد 
ولی نمیتوان شکست داد. 
 ارنست همینگوی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۳۰
مریم سلیمانی

 زندگی یعنی : پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید

پروفسور محمود حسابی 

سالروز درگذشت پرفسور محمود حسابی فیزیکدان معاصر واز نوادرعلمی تاریخ ایران گرامی باد

روحش شاد .

پرﻓﺴﻮر ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻣﻴﮕﻔﺖ:

 ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎ یک دﺧﺘﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻓﻴﻠﻴﭗ، ﻛﻪ نمی شناختمش ﻫﻤﮕﺮﻭﻩ ﺷﺪﻡ.

  ﺍﺯ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺭﻭ  میشناسی؟

  ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﺩﻳﻒ ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ؛

  گفتم: ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻲ.

  ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻴﻜﻲ ﺗﻨﺶ ﻣﻴﻜﻨﻪ.

  ﮔﻔﺘﻢ: بازم نفهمیدم ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻛﻴﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﻭ ﻛﻔﺸﺶ رو ﻫﻤﻴﺸﻪ با هم ﺳﺖ میکنه.

  ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻛﻲ ﺑﻮﺩ !

  ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺗﻮﻥ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻳﻜﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺩﻳﮕﻪ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﻴﺮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ... 

  ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻪ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭﻱ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ...

  ﺁﺩﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻭ ﻧﻘﺺ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻪ...

  ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻳﺪﻥ. با خودم گفتم، ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺗﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻓﻴﻠﻴﭗ ﻣﻴﭙﺮﺳﻴﺪ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ؟؟؟ ﺣﺘﻤﺎ ﺳﺮﻳﻊ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ: ﻫﻤﻮﻥ   ﻣﻌﻠﻮﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ.

  ﻭﻗﺘﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪگاه ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪﻡ.

  حالا ما چه دیدگاهی نسبت به اطرافیانمون داریم؟

  مثبت یا منفی .... 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۹
مریم سلیمانی

ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ؛

ﺣﺘﯽ‌ ﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ

ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺪ

 این ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺍﺳﺖ 

ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ

 تو ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ 

ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ   

برﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ می کند...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۴۰
مریم سلیمانی

خوشبختی دیگران ...

هرگز کم نمی کند از " خوشبختی تو "

   و ثروت آنان ..!!

 هرگز کم نمی کند " رزق تو را "

   و صحت آنان ...

هرگز نمی گیرد " سلامتی تو را "

  پس مهربان باش..

   و آرزو کن برای دیگران ...

 آنچه را که آرزو می کنی " برای خودت "

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۲۶
مریم سلیمانی

اﮔﻪ ﺗﻮو ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ

 ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺪﯼ

 اون ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ 

ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺸﮑﻠﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ رو 

ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ 

ﺗﺎ ﺗﻮو ﺧﻮﻧﻪ آخر 

ﻭﺯﯾﺮ بشه !

ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﺕ ﮐﻨﻪ!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۳۱
مریم سلیمانی