آه مادر، از من نپرس که همهی ما غریبیم.
در خاموشی و بیبرقی مینویسم...
در فراق کسی از خویشانم که بخاطر نبود واکسن کشته شده و نمیتوانم حتی به رسم دلداریِ بازماندگانش در مراسم تدفین او شرکت کنم.
از همسایهی افغانستانیام که به در خانه آمده و میگوید از دختر دانشجویش در هرات بیخبر مانده و میپرسد چرا خدا رحمش به ما که غریبیم نمیآید!
آه مادر، از من نپرس که همهی ما غریبیم.
از رفیق خوزستانیام که امروز برایم نوشته نکند فراموشمان کنی کلهر.
از رجالی که سقف معیشت بر ستون شریعت زدهاند و قیمت جانمان را به حرام و حلال تعیین میکنند.
از جماعتی که در همین نزدیکی دور هم جمع شدهاند و کف به دهان آورده بر سر و سینه کوبان و نعره زنان شهادتِ حرم طلب میکنند.
از بیخردی خیل عظیمی که اتوبان تهران کرج را به مقصد شمال بند آوردهاند.
از بیپناهی هموطنانم که نام مرا زیر who@ (سازمان جهانی بهداشت) تگ میکنند و از دنیا مدد طلب میکنند.
از زاگرس و بلوطها و شعلهای که بر جانش نشاندهاند و هر روز بر آن میدمند.
از کارون و هامون و زاینده رود و مرگ آب و فرسایش خاک و تاراج منابع و...
از ماندگی و تهکشیدگی پرستاری که میگوید برای من و همکارانم سه دقیقه ساز بزن تا بتوانیم به کار برگردیم...
چه بگویم، چه کنم، دستم را به سوی کدام آسمان بلند کنم که خداوندا اگر هستی، خود فرودآ ! تا ذره ایمانم به کفر نیالودست...
"کیهان کلهر"