فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

فرزندان ایران : مثبت بیندیشیم

این وبلاگ متعلق به مثبت اندیشان مى باشد .

هیچوقت فراموش نکن؛
اگر حس روییدن در تو باشد;
حتی در کویر هم رشد خواهی کرد...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

پسر هم مثل تقریباً بقیه هم سن و سالانش واقعاً نمی دانست که چه چیزی از زندگی می خواهد و ظاهراً

خیلی هم این موضوع برایش اهمیت نداشت .

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود , پدرش تصمیم گرفت آزمایشی برای او ترتیب دهد . به اتاق پسرش

رفت و سه چیز را روی میز او قرار داد : یک کتاب مقدس, یک سکه طلا و یک بطری مشروب .

کشیش پیش خود گفت : من پشت در پنهان می شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید . آنگاه

خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روی میز بر می دارد . اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این

است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلی عالیست . اگر سکه را بردارد یعنی دنبال کسب و کار

خواهد رفت که آنهم بد نیست . اما اگر بطری مشروب را بردارد یعنی آدم دائم الخمر و به درد نخوری

خواهد شد که جای شرمساری دارد .

مدتی نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت . در خانه را باز کرد و در حالی که سوت می زد کاپشن و کفشش را

به گوشه ای پرت کرد و یک راست راهی اتاقش شد . کیفش را روی تخت انداخت و در حالی که می

خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روی میز افتاد . با کنجکاوی به میز نزدیک شد و آن ها را از نظر

گذراند .

کاری که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد . سکه طلا را توی جیبش

انداخت و در بطری مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت : خدای من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار

خواهد شد !🌺

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۳/۱۱
مریم سلیمانی