نمی دانم کجا ، اما می دانم،زندگی را جایی در خیابان های شلوغ شهر،سر چهارراه، پشت چراغ خطر،در همین عصر تکنولوژی و ارزهای دیجیتال گم کرده ایم
يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۳۹ ب.ظ
زندگی را همان وقت که به درد همسایه ،بی تفاوت شدیم گم کردیم
همان وقت که آیینه ی خودبینی را کوبیدم به دیوار اتاقمان ...
باور کن زندگی، حتی در ویلاهای لواسان و خانه های لوکس ،
در خیابان های بالای شهر و ماشین های مدرن هم گم شده است
به بد بیراهه ای دچار شده ایم
با هم بودن و برای هم بودن را یادمان رفته
فراموش کرده ایم لذت راه ،در شانه به شانه قدم زدن است
و همنفس داشتن.، نه روی دوش هم سوار شدن و
از همدیگر نردبان ساختن ...
و ای کاش کسی می آمد و از سر دلسوزی،
زندگی را به ما بر می گرداند
و به ما فرصت می داد تا دوباره در آغوش هم سبز شویم جوانه بزنیم
دست همدیگر را بگیریم و تا آفتاب قد بکشیم
افسوس که ما، تنها به زنده بودن بسنده کرده ایم و
حواسمان نیست که زندگی را جایی میانه ی راه جا گذاشته ایم .
۰۰/۱۲/۱۵