نمیشود که! همه چیز را خراب کنی، حرفهایی که نباید را بزنی، دلی که نباید را بشکنی، خشمی که نباید را سر ریز کنی و با خیال راحت بروی .
بعد برگردی و توقع داشتهباشی همهچیز مثل روز اول لطیف و بکر باشد!
نمیشود که عزیز من! تو هر کار هم که بکنی، طرف مقابلت هرچقدر هم که
مهربان و بخشنده و صاحب شعور باشد، یک چیزهایی را نمیشود فراموش کرد.
کدورتی ناخواسته شبیه به سیمهای خاردار حوالی احساست قد میکشند
و اجازه نمیدهند عمیقا دوستداشتهباشی و دوباره راحت به کسی اعتماد کنی.
اینها را میگویم برای خودمان. که یادمان باشد رابطه مراقبت میخواهد
و به وقت خشم و عصبانیت، هر حرفی را نباید زد و هر واکنشی را نباید بروز داد
و نباید به سادگی از کوره در رفت و به این خیال بود که همیشه فرصتی برای جبران هست
و میتوان پاککن برداشت و همه چیز را پاک کرد.
که گاهی چیزی به وسعت حرمت شکسته میشود و با هیچ عذرخواهی
و آغوش و بوسهای، درست نخواهد شد.
- هیچچیز شبیه به قبل نمیشود!
معمولا بدتر و در موارد نادری و در مواجهه با آدمهای پختهای،
بهتر از قبل هم میشود.
کماند آدمهایی که فوت کوزهگری را خوب بلدند
و از کوزههای شکسته، گلدانهای زینتی و ماندگار میسازند. کماند، خیلی کم...