اندوه آمد
چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ
روزی "اندوه" به روستای ما آمد ،
"گفتیم رهگذر است ،
اما ماند.
گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود .
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان
گفتیم : مهمان بد قدمیست !
دو سه روز دیگر می رود،
و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان .
اکنون اندوه کدخدا شده و تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد .
تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دلها انبار کرد .
پیران ده هنوز به یاد دارند :
روزی که اندوه آمد ،
"جهل" نگهبان دروازه روستا بود .
۹۷/۰۵/۱۷